گنجور

 
صفی علیشاه

قٰالُوا تَقٰاسَمُوا بِاللّٰهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَ أَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مٰا شَهِدْنٰا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَ إِنّٰا لَصٰادِقُونَ (۴۹) وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنٰا مَکْراً وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ (۵۰) فَانْظُرْ کَیْفَ کٰانَ عٰاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنّٰا دَمَّرْنٰاهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ (۵۱) فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خٰاوِیَةً بِمٰا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (۵۲) وَ أَنْجَیْنَا اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ کٰانُوا یَتَّقُونَ (۵۳)

گفتند سوگند خوردیم با هم بخدا که هر آینه شبیخون می‌زنیم او را و اهلش را پس هر آینه می‌گوییم مر وارثش را که حاضر نبودیم در جای هلاک اهل او و بدرستی که مائیم هر آینه راست‌گویان (۴۹) و مکر کردند مکر کردنی و مکر کردیم و ایشان نمی‌دانستند (۵۰) پس بنگر چگونه بود انجام مکر ایشان که ما هلاک کردیم ایشان را و قومشان را همه (۵۱) پس اینست خانه‌هاشان فرو ریخته بسبب آنکه ستم کردند بدرستی که در آن هر آینه آیتی است از برای گروهی که می‌دانند (۵۲) رهانیدیم آنان را که ایمان آوردند و بودند پرهیز می‌کردند (۵۳)

نُه نفر گفتند با هم بس شدید

که به حق سوگند می باید خورید

یا بگفتید این به حالی که قسم

خورده بودند از تبه کاری به هم

که شبیخون آوریم اندر طلب

بر وی و بر اهل او در نیم شب

جمله را بکشیم و بر صاحب دمش

این چنین گوییم اندر ماتمش

ما نبودیم ایچ حاضر که قتیل

گشت صالح هم نه بر خونش دخیل

راست گویانیم ما در گفتگو

بی خبر بودیم و دور از قتل او

مکرشان این بود و هم کردیم مکر

ما و جای مکر آوردیم مکر

مکر ایشان فتنه را کنکاش بود

مکر ما آن مکر را پاداش بود

می نبود آن بی شعوران را خبر

تا چه آرد مکرشان آخر به سر

پس ببین چون بُد مآل مکرشان

جمله را کردیم نابود از نشان

آن است پس افتاده خالی و خراب

خانه هاشان ناید از بیتی جواب

زآنچه کردند از ستم باشد در این

آیتی بر اهل دانش بالیقین

هم رهاندیم آن کسان را که به او

بودشان ایمان ز پرهیزی نکو

جمله با صالح بُدند آن جمع یار

مؤمنان بودند و هم پرهیزکار