فَلَمّٰا جٰاءَ سُلَیْمٰانَ قٰالَ أَ تُمِدُّونَنِ بِمٰالٍ فَمٰا آتٰانِیَ اَللّٰهُ خَیْرٌ مِمّٰا آتٰاکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ (۳۶) اِرْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لاٰ قِبَلَ لَهُمْ بِهٰا وَ لَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهٰا أَذِلَّةً وَ هُمْ صٰاغِرُونَ (۳۷)
پس چون آمد سلیمان را گفت آیا مدد میکنید مرا بمال پس آنچه داد مرا خدا بهتر است از آنچه داد شما را بلکه شمائید که به هدایایتان شاد میباشید (۳۶) بر گرد بسوی ایشان پس خواهم آورد ایشان را لشکرهایی که طاقت نباشد ایشان را بآنها و هر آینه بیرون خواهم کرد ایشان را البته از آن ذلیلان و ایشان باشند خواران (۳۷)
چونکه آمد بر سلیمان از رشد
گفت بر مالم کنید آیا مدد
آنچه حق فرمود پس بر من عطا
بهتر است از آنچه داده بر شما
من نه محتاجم نه بر مال انقیاد
بل به هدیه خود شما گردید شاد
سوی ایشان باز گرد از راه خویش
گو به من آیند از طاعت به پیش
قصد من ز ایشان نه مال است و منال
بلکه باشد پیرویِ ذوالجلال
باالله ار نایید آرم بر سباء
لشکری بیرون ز حد و انتهاء
لشکری کایشان بدان نارند تاب
چون مقابل ایستند اندر شتاب
سازم از شهر و بلد بیرونشان
ذلت و خواری دهم افزونشان
ملک و شاهیشان رود یکجا ز دست
هم اسیر و بنده گردند از شکست
شد رسول و باز گفت از تار و پود
آنچه دیده بود و هم بشنیده بود
یافت بلقیس آنکه او پیغمبر است
جنگ و استیزه نه با وی درخور است
گفت با اعیان خود نبود صلاح
با سلیمان جنگ کآرد افتضاح
غالب آید او به ما در گیر و دار
می شویم البته بی مقدار و خوار
رأی او کردند اشرافش قبول
داد رجعت بر سلیمان پس رسول
کز طریق بندگی و انقیاد
خواهم آمد بر جنابت خوب و شاد
تخت خود در حجره ای بنهاد باز
شد روان سوی سلیمان با نیاز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.