گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (۱۹۲) نَزَلَ بِهِ اَلرُّوحُ اَلْأَمِینُ (۱۹۳) عَلیٰ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ اَلْمُنْذِرِینَ (۱۹۴) بِلِسٰانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ (۱۹۵) وَ إِنَّهُ لَفِی زُبُرِ اَلْأَوَّلِینَ (۱۹۶) أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَةً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَمٰاءُ بَنِی إِسْرٰائِیلَ (۱۹۷) وَ لَوْ نَزَّلْنٰاهُ عَلیٰ بَعْضِ اَلْأَعْجَمِینَ (۱۹۸) فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ مٰا کٰانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ (۱۹۹) کَذٰلِکَ سَلَکْنٰاهُ فِی قُلُوبِ اَلْمُجْرِمِینَ (۲۰۰) لاٰ یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتّٰی یَرَوُا اَلْعَذٰابَ اَلْأَلِیمَ (۲۰۱) فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لاٰ یَشْعُرُونَ (۲۰۲) فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (۲۰۳) أَ فَبِعَذٰابِنٰا یَسْتَعْجِلُونَ (۲۰۴)

و بدرستی که آن فرو فرستادن پروردگار عالمیانست (۱۹۲) فرود آورد آن را روح الامین (۱۹۳) بر دلت تا بوده باشی از بیم‌دهندگان (۱۹۴) بلغت تازی واضح (۱۹۵) و بدرستی که آن هر آینه باشد در کتب پیشینیان (۱۹۶) آیا نباشد مر ایشان را آیتی اینکه می‌دانند آن را دانایان بنی اسرائیل (۱۹۷) و اگر فرو فرستاده بودیم آن را بر بعضی عجمان (۱۹۸) پس خوانده بود آن را بر ایشان نبودند بآن گروندگان (۱۹۹) همچنین مسلوک داشتیم آن را در دلهای گناهکاران (۲۰۰) ایمان نمی‌آورند بآن تا آنکه بینند عذاب پر درد (۲۰۱) پس بباید ایشان را ناگاه و ایشان ندانند (۲۰۲) پس گویند آیا مائیم مهلت‌دادگان (۲۰۳) آیا پس عذاب ما را بشتاب می‌خواهند (۲۰۴)

این بود تنزیل ربّ العالمین

گشته نازل همره روح الأمین

بر دل تو، تا بوی از منذرین

بر زبان تازی از وجه مبین

ذکر قرآن در کتاب ماسَلَف

بود چون رخشنده لؤلؤ در صدف

نیست آیا بهر ایشان آیتی

یعنی از بهر قریش از عبرتی

اینکه قرآن را بدانند از کلام

عالمان آل یعقوب و کرام

یعنی اسرائیلیان اندر کتاب

دیده اند اوصاف قرآن بی حجاب

این کتاب ار می فرستادیم هم

بر یکی مردی که او بود از عجم

بر عرب وآنگاه می خواند او نکو

نگرویدندی بدان بی گفتگو

که نفهمیم این زبان را هیچ ما

تا به آن آریم ایمان ز اقتضا

یا به حیوانات عُجم ار این کتاب

می فرستادیم ما با فصل و باب

مؤمن ایشان می شدند اما عرب

می کنند انکار اینسان بی ادب

همچنین اندر قلوب مشرکان

اندر آریم آن چو خوانی بر عیان

ناورند ایمان به او تا در هلاک

می ببینند آن عذاب دردناک

پس به ناگه آید ایشان را به سر

زآن بُوند این بی شعوران بیخبر

پس بگویند ایچ باشد مهلتی

تا که ایمان آوریم از فرصتی

می نمایند این زمان آیا عذاب

هیچ ما را زآن توقف بر شتاب