بسم االله الرحمن الرحیم
تَبٰارَکَ اَلَّذِی نَزَّلَ اَلْفُرْقٰانَ عَلیٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعٰالَمِینَ نَذِیراً (۱) اَلَّذِی لَهُ مُلْکُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی اَلْمُلْکِ وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً (۲) وَ اِتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لاٰ یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ وَ لاٰ یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لاٰ نَفْعاً وَ لاٰ یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لاٰ حَیٰاةً وَ لاٰ نُشُوراً (۳) وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذٰا إِلاّٰ إِفْکٌ اِفْتَرٰاهُ وَ أَعٰانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جٰاؤُ ظُلْماً وَ زُوراً (۴) وَ قٰالُوا أَسٰاطِیرُ اَلْأَوَّلِینَ اِکْتَتَبَهٰا فَهِیَ تُمْلیٰ عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً (۵)
بنام خدای بخشایندۀ مهربان
افزون آمد آنکه فرو فرستاد جدا کننده حق را از باطل را بر بندهاش تا بوده باشد مر عالمیان را بیم دهنده (۱) آنکه مر او راست پادشاهی آسمانها و زمین و فرا نگرفت فرزندی و نبود او را انبازی (شریکی) در پادشاهی و آفرید همه چیز را پس تقدیر کردش تقدیر کردنی (۲) و فرا گرفتند از غیر او الهانی که نمیآفرینید چیزی را و آنها آفریده میشوند و مالک نمیباشند برای خودهاشان ضرری و نه منفعتی و مالک نمیباشند مرگی را و نه زندگی را و نه حشری را (۳) و گفتند آنان که کافر شدند نیست آن مگر دروغی که بر بافت آن را و یاری دادند او را بر آن گروهی دیگران پس بحقیقت آمدند ستمی را و باطلی را (۴) و گفتند افسانههای پیشینیانست که نویسانید آن را پس آن را خوانده میشود بر او بامداد و شبانگاه (۵)
حق کثیر الخیر و صاحب برکت است
کارساز بندگان هر ساعت است
نازل این قرآن به بنده خود نمود
اهل عالم را کند تا بیم زود
آن کسی کو راست از روی یقین
پادشاهیِ سماوات و زمین
هیچ او نگرفت بهر خود ولد
نه شریک او را به شاهی می بود
آفرید از هر چه، پس اندازه کرد
آن چنان اندازه ای ممتاز و فرد
مر مهیّا ساخت او را ز امتیاز
بهر افعالی کز او می خواست باز
برگرفتند اهل کفر الاّ خدای
مر خدایان دگر از سوء رای
نافریدند آن خدایان هیچ چیز
آفریده گشته اند آن جمله نیز
نیستشان قدرت به نفس خویشتن
ضرّ و نفعی را به پنهان یا علن
تا که از خود دفع آفاتی کنند
یا که جلب نفع را راهی زنند
نه توانا تا بمیرانند مور
هم نه قادر بر حیات و بر نشور
کافران گفتند این گفتارها
نیست هیچ الاّ که إفک و افترا
بافته است آن را ز پیش خود به هم
مر محمّد(ص) بهر آمال و نعم
داده یاری هم به او قومی دگر
تا به هم بربسته آن را سر به سر
پس به تحقیق آمدندی بر ستم
هم به بهتانی که ناید در قلم
یا که بر قائل بود راجع ضمیر
یعنی این قول است بهتانی کثیر
هم بگفتند این سخنها بالعیان
هست بر افسانۀ پیشینیان
بر نویسانده است آن را پس تمام
خوانده گردد پیش او در صبح و شام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.