وَ یَجْعَلُونَ لِلّٰهِ اَلْبَنٰاتِ سُبْحٰانَهُ وَ لَهُمْ مٰا یَشْتَهُونَ (۵۷) وَ إِذٰا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثیٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ (۵۸) یَتَوٰاریٰ مِنَ اَلْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مٰا بُشِّرَ بِهِ أَ یُمْسِکُهُ عَلیٰ هُونٍ أَمْ یَدُسُّهُ فِی اَلتُّرٰابِ أَلاٰ سٰاءَ مٰا یَحْکُمُونَ (۵۹) لِلَّذِینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ مَثَلُ اَلسَّوْءِ وَ لِلّٰهِ اَلْمَثَلُ اَلْأَعْلیٰ وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکِیمُ (۶۰) وَ لَوْ یُؤٰاخِذُ اَللّٰهُ اَلنّٰاسَ بِظُلْمِهِمْ مٰا تَرَکَ عَلَیْهٰا مِنْ دَابَّةٍ وَ لٰکِنْ یُؤَخِّرُهُمْ إِلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی فَإِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ لاٰ یَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ یَسْتَقْدِمُونَ (۶۱) وَ یَجْعَلُونَ لِلّٰهِ مٰا یَکْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ اَلْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ اَلْحُسْنیٰ لاٰ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ اَلنّٰارَ وَ أَنَّهُمْ مُفْرَطُونَ (۶۲) تَاللّٰهِ لَقَدْ أَرْسَلْنٰا إِلیٰ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَزَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُمُ اَلْیَوْمَ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۶۳)
و میگردانند برای خدا دختران را پاک است او و مر ایشانراست آنچه میخواهند (۵۷) و چون مژده داده شود یکی از ایشان بمؤنث میگردد رویش سیاه کرده شده و او باشد پر از خشم (۵۸) پنهان شود از قوم از بدی آنچه مژده داده شد بآن که آیا نگه داردش بر خواری یا پنهان کندش در خاک آگاه باشید بد است آنچه حکم میکنند (۵۹) از برای آنان که نمیگروند بآخرت مثل بد است و از برای خداست مثل برتر و اوست غالب درست کردار (۶۰) و اگر مؤاخذه میکرد خدا مردمان را بستمشان نگذاشته بود بر روی زمین هیچ جنبنده و لیکن باز پس میدارد ایشان را تا وقتی نام برده شده پس وقتی که آمد اجلشان باز پس نمیمانند ساعتی و پیش نمیافتد (۶۱) و میگردانند از برای خدا آنچه ناخوش میدارند و وصف میکند زبانهاشان دروغ را که مر ایشانراست خوبی ناچار بدرستی که مر ایشانراست آتش و بدرستی که ایشانند پیش فرستادگان (۶۲) بخدا سوگند بحقیقت فرستادیم بسوی امتانی پیش از تو پس آراسته کرد برای ایشان دیو رجیم کردارشان را پس اوست دوست ایشان امروز و مر ایشانراست عذاب دردناک (۶۳)
هم بگردانند بهر حق بنات
پاک از این نسبت بود آن شاه ذات
هم مر ایشان راست خود بی گفتگو
بت پرستان آنچه دارند آرزو
بر یکی چون مژده آید زآن کسان
دختری را بر ولادت آن زمان
روی او گردد سیاه از ننگ و لوم
پُر شود از خشم و متواری ز قوم
از بدیِ آن خبر کش داده اند
داغ شرم و غم بر او بنهاده اند
اندر این اندیشه خواهد شد فرو
تا چه تدبیری کند در کار او
داردش آیا که بر خواری نگاه
پوشدش یا آنکه بر خاک سیاه
پس بد است این ک ار کایشان می کنند
هر بد آری زشت کیشان می کنند
آن کسان را بر سرای آخرت
نیست ایمان هیچ از آن سوء صفت
وصف اعلی هست بهر کردگار
در امور او غالب است و راست کار
گر بگیرد خلق را بر ظلم و کین
ننهد او جنبنده ای را بر زمین
لیک تأخیر او کند در انتقام
تا به وقتی که شد آن را بُرده نام
پس چو ایشان را درآید وقت خویش
لحظه ای زآن نی شود پس یا که پیش
آنچه را دارند مکروه آن فرق
می بگردانند آن نسبت به حق
با وجود این ، زبانشان بر دروغ
وصف بر ایشان کند خیزد فروغ
از خدا باشند طامع بر بهشت
وآن مثوبت با چنین اخلاق زشت
الحق ایشان را سزاوار آتش است
پیشی ایشان را به آتش بس خوش است
تا الله از صدق انبیاء را بر اُمم
پیشتر از تو فرستادیم هم
پس بر ایشان کرد دیو آراسته
کارهاشان را که بس بُد کاسته
پس مر ایشان راست دیو امروز دست
هم مر ایشان را عذابی سخت هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.