گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

بسم االله الرحمن الرحیم

أَتیٰ أَمْرُ اَللّٰهِ فَلاٰ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ (۱) یُنَزِّلُ اَلْمَلاٰئِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلیٰ مَنْ یَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنَا فَاتَّقُونِ (۲) خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ (۳) خَلَقَ اَلْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذٰا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ (۴) وَ اَلْأَنْعٰامَ خَلَقَهٰا لَکُمْ فِیهٰا دِفْ‌ءٌ وَ مَنٰافِعُ وَ مِنْهٰا تَأْکُلُونَ (۵) وَ لَکُمْ فِیهٰا جَمٰالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ (۶) وَ تَحْمِلُ أَثْقٰالَکُمْ إِلیٰ بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بٰالِغِیهِ إِلاّٰ بِشِقِّ اَلْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ (۷) وَ اَلْخَیْلَ وَ اَلْبِغٰالَ وَ اَلْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوهٰا وَ زِینَةً وَ یَخْلُقُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ (۸) وَ عَلَی اَللّٰهِ قَصْدُ اَلسَّبِیلِ وَ مِنْهٰا جٰائِرٌ وَ لَوْ شٰاءَ لَهَدٰاکُمْ أَجْمَعِینَ (۹) هُوَ اَلَّذِی أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً لَکُمْ مِنْهُ شَرٰابٌ وَ مِنْهُ شَجَرٌ فِیهِ تُسِیمُونَ (۱۰) یُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ اَلزَّرْعَ وَ اَلزَّیْتُونَ وَ اَلنَّخِیلَ وَ اَلْأَعْنٰابَ وَ مِنْ کُلِّ اَلثَّمَرٰاتِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (۱۱) وَ سَخَّرَ لَکُمُ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّهٰارَ وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ وَ اَلنُّجُومُ مُسَخَّرٰاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (۱۲)

‌ بنام خدای بخشایندۀ مهربان

آمد فرمان خدا پس شتاب مکنید آن را دانم پاک بودنش را و برتر آمد از آنچه شرک می‌آورند (۱) فرو می‌فرستد ملائکه را با روح از امرش بر آنکه می‌خواهد از بندگانش که بیم دهید بدرستی که نیست الهی مگر من پس بترسید از من (۲) آفرید آسمانها و زمین را براستی برتر آمده از آنچه شرک می‌آورند (۳) آفرید انسان را از نطفه پس اکنون اوست جدال کنندۀ آشکار (۴) و شتر و گاو و گوسفند آفرید آنها را برای شما در آنهاست گرمی و منفعتها و از آنها می‌خورید (۵) و برای شماست در آنها تجملی در وقتی که می‌آرید از چراگاه و هنگامی که به چرا می‌روید (۶) و بر می‌دارید بارهای گران شما را و می‌برند بشهری که نباشید رسندۀ بآن مگر بتعب نفسها بدرستی که پروردگار شما هر آینه مهربان رحیم است (۷) و اسبها و استرها را و خرها را تا سوار شوید آنها را باشد آرایشی و بیافرید آنچه را که نمی‌دانید (۸) و بر خداست راستی راه و بعضی از آن منحرف است و اگر خواستی هر آینه هدایت کردی شما را همه (۹) اوست که فرو فرستاد از آسمان آب را برای شما از آنست نوشیدنی و از آنست درختی در آن می‌چرانید (۱۰) می‌رویاند برای شما بآن کشت را و زیتون و درختان خرما و انگورها و از همۀ ثمرها بدرستی که در آن هر آینه آیتیست از برای قومی که اندیشه می‌کنند (۱۱) و مسخر کرد برای شما شب را و روز را و آفتاب و ماه را و ستاره‌ها تسخیرشدگانند بفرمان او بدرستی که در آن هر آینه آیتهاست مر گروهی را که در میابند بعقل (۱۲)

سوره النحل است از روی عدد

بیست و هشت آیت آن از بعد صد

بعضی از آن مکی است و بعض هم

در مدینه نازل است از ذوالکرم

در تفاسیر این چنین آورده اند

مشرکان تعجیل بس می کرده اند

بر هر آنچه وعده شان دادی رسول

از قیامت یا عذاب بس مهول

می بگفتند اهل عدوان لاکلام

این نباشد جز فریب و اتهام

ور به فرض آن را که گویی رو کند

آن ز ما لطف بتان یکسو کند

یعنی از ما رد کند رنج بلا

بر الهان چونکه رو آریم ما

آمد آیت که رسید امر خدا

مر وقوعش هست نزدیک و بجا

وآن بود یا خود قیامت یا عذاب

پس شما نارید بر وقتش شتاب

می رسد، یعنی در آن تعطیل نیست

هیچ حاجت بر چنین تعجیل نیست

پاک و برتر باشد آن شاه ملیک

زآنچه می گیرید هم با وی شریک

می فرستد مر ملایک را به روح

کوست قرآن یا که علم اندر فتوح

باعث آن خود بر حیات دل شود

تا که موت جهل از آن زایل شود

ز امر خود بر هر که خواهد از عباد

میدهد علم و نبوّت بر مراد

تا کنند انذار خلقان بر علن

زینکه می نبود خدایی غیر من

پس بترسید از من اندر امر و نهی

زآنچه گفتند انبیاء از راه وحی

آفرید او خود سماوات و زمین

بالحق اعنی از ره حکمت چنین

بر صفات و شکل و وضع مختلف

تا به یکتایی شویدش معترف

برتر است از آنکه گیرد کس شریک

با وی اندر هیچ یک ز افعال نیک

آفریده است آدم از آب منی

کآن جمادی بود بی ما و منی

بُد نه هیچ از فهم و ادراکیش سهم

پس رساند او را به اوج عقل و فهم

پس نماید احتجاج او یا جدل

در مقام نفی بعث اندر محل

قصد از این باشد اُبی ابن خلف

کاستخوان مرده بگرفت او به کف

با پیمبر گفت من یحیی العظام

وآن بود پوسیده، چون یا بد نظام

آمد آیت که بُد این اول جماد

یافت از ما حسّ و نطق اندر نهاد

از چه استدلال او را در سبیل

بر اعاده ناورید اینسان دلیل

هشت صنف از چارپایان آفرید

تا ز پشم و مویشان پوشش کنید

غیر از این هم منفعت ها بی حساب

مر شما را باشد اندر انتخاب

میخورید از لحمشان وز کشک و شیر

همچنین از روغن و پیه و پنیر

هم در آنها زینت و آرایشی

مر شما را باشد و آسایشی

بازگردند از چرا ، چون وقت شام

هم به مرتع صبح چون گیرند گام

تَحمِلُ أثْقَالَکُم یعنی کنند

بارهاتان حمل در هر راه چند

سوی شهری که بدان نبوید هیچ

خود رسنده با گرانبار از بسیج

جز بِشِقِّ أنْفُس اعنی سخت و شاق

حمل آن باشد بر ابدان در سیاق

حملِ نیم آن به یک بار ار کنید

عمر و طاقت نصف شد، هم جان و دید

این چنین پروردگار انس و جان

بر شما باشد رئوف و مهربان

آفرید او استر و اسب و حمار

بهر زینت تا شوید آنها سوار

آفریند هم ز هر گون جانور

که ندانید آن شما ز اصل و اثر

گفته اند از شرح مَا لَا تَعلَمُون

هست اولی تر سکوت از چند و چون

زآنکه دانش را بر آن سو راه نیست

ممکن، از ایجاد خلق آگاه نیست

از وجود و بود شیء و ز اثر

بر تمامی کی توان گشتن خبر

جانورها هست در جوّ هوا

هم به جوف ارض بی حد و انتها

هست اندر هر یکی آثارها

و آید از هر یک به خلقت کارها

نام آن نشنیده کس یا نسبتش

تا چه جای آنکه داند علتش

وآنکه هم بینی و دانی فصل آن

جمله کی دانی اثر یا اصل آن

« در سرّ خلقت مگس »

از مگس پرسید شخصی از امام

کز وجودش چیست حاصل در نظام

گفت باشد ماده و نر از نبات

هر چه روید از زمین در التفات

بر گیاه نر نشیند چون ذُباب

دست و پا آلوده سازد بر لعاب

پس چو بر مایه فرود آید مگس

بارور گردد تو را این نفع بس

نفعها در اوست از خلاّق شیء

این یکی بود از خواص و نفع وی

باشد از باقی خدا آگاه و بس

نیست آگاه از تمامش هیچ کس

کلّ اشیاء را چنین دان ز التفات

از جماد و هم ز حیوان و نبات

شد هویدا رمز مَا لَا تَعلَمُون

داند آن را هستی بی چند و چون

هم بود مر بر خدا قصد السبیل

راه موصل بر حق اعنی از دلیل

هست بر حق تا کند واضح طریق

تا نماند کس به گمراهی غریق

حلّ و حرمت، نفع و ضرّ و خیر و شرّ

جمله را ظاهر نماید بر بشر

زآن طرق بعضی است گمراهی و کج

منحرف از مقصد و دور از نهج

خواستی بر وجه الجاء ار خدا

مر شما را جمله گشتی رهنما

راه تا یابید بر قصد السبیل

وین نه بر حکمت بود بی قال و قیل

او فرستاد از سماء یا از سح اب

بر زمین مَآءلَّکُم مِّنْهُ شَرَاب

هم از آن باشد درخت اندر نشان

چارپایان را چرانید اندر آن

میخورند از برگ آن یعنی به گاه

قصد باشد از شجر یا هر گیاه

زرع رویاند از آب از هر قبیل

بر شما ز اعناب و زیتون و نخیل

وز هر آن میوه بود وین آیتی

آنکه را باشد تفکر ساعتی

رام کرد او بر شما لیل و نهار

همچنین شمس و قمر را در مدار

بهر انضاج فواکه هم به گاه

زآن توان کردن حساب سال و ماه

این فوائد را تو بینی هر نفس

مابقی را اهل هُش دانند و بس

وین کواکب ز امر او باشند رام

بر شناسایی راه از هر مقام

هم در این باشد علا متها فزون

خوان لأیَاتٍ لِّقَومٍ یَعقِلُون