گنجور

 
صفی علیشاه

وَ قِیلَ یٰا أَرْضُ اِبْلَعِی مٰاءَکِ وَ یٰا سَمٰاءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ اَلْمٰاءُ وَ قُضِیَ اَلْأَمْرُ وَ اِسْتَوَتْ عَلَی اَلْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (۴۴) وَ نٰادیٰ نُوحٌ رَبَّهُ فَقٰالَ رَبِّ إِنَّ اِبْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ اَلْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ اَلْحٰاکِمِینَ (۴۵) قٰالَ یٰا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ فَلاٰ تَسْئَلْنِ مٰا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ اَلْجٰاهِلِینَ (۴۶) قٰالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ مٰا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاّٰ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ (۴۷) قِیلَ یٰا نُوحُ اِهْبِطْ بِسَلاٰمٍ‌ مِنّٰا وَ بَرَکٰاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلیٰ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنّٰا عَذٰابٌ أَلِیمٌ (۴۸) تِلْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ اَلْغَیْبِ نُوحِیهٰا إِلَیْکَ مٰا کُنْتَ تَعْلَمُهٰا أَنْتَ وَ لاٰ قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هٰذٰا فَاصْبِرْ إِنَّ اَلْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ (۴۹)

و گفته شد ای زمین فرو بر آب خود را و ای آسمان باز گیر آبت را و کم کرده شد آب و گذارده شد کار و قرار گرفت بر کوه جودی و گفته شد دوری از رحمت باد مر گروه ستمکاران را (۴۴) و بر خواند نوح پروردگارش را پس گفت ای پروردگار من بدرستی که پسرم از کسان منست و بدرستی که وعدۀ تو حق است و تو حکم‌کننده‌ترین حکم‌کنندگانی (۴۵) گفت ای نوح بدرستی که او نیست از کسان تو بدرستی که صاحب کرداری بود ناشایسته پس مخواه از من آنچه نیست مر ترا بآن دانش بدرستی که من پند می‌دهم ترا که باشی از نادانان (۴۶) گفت ای پروردگار من بدرستی که من پناه می‌برم بتو که سؤال کنم از تو آنچه نیست مرا بآن دانشی و اگر نیامرزی مرا و رحم نکنی مرا باشم از زیانکاران (۴۷) گفته شد ای نوح فرود آی بسلامی از ما و برکتها بر تو و بر گروهی چند از آنها که با تواند و امتی چندند که برخوردار کنیمشان پس برسد ایشان را از ما عذابی دردناک (۴۸) این از چیزهای نهانست وحی می‌کنیم آن را بسوی تو نبودی که تو بدانی آن را تو بخودی خود و نه قومت پیش از وحی پس صبر کن بدرستی که انجام نیک مر پرهیزکاران راست (۴۹)

بر زمین شد امر از پروردگار

که فرو بر آب خود را از قرار

هم بگیر ای آسمان آبی که زود

از تو آمد بر زمین اول فرود

زین اشارت نشف ارض است آب را

هم بدینسان ماء را جذب هوا

آبها گم گشت یکجا بر زمین

هِشته شد فرمان ربّ العالمین

پس به جودی یافت آن کشتی قرار

کآن به موصل یا به شام است استوار

چونکه جودی روز طوفان سر به پیش

او فکند از شرم و لرزان شد به خویش

لاجرم نگذشت طوفانش ز سر

شو در این معنی فرو نیکو نگر

خودنمایی ها بهل افتاده باش

سر بنه بر بندگی آزاده باش

پس به جودی فُلک نوح آمد فرود

زآنکه جودی عجز خود را دیده بود

گفته شد بُعد و هلاکت از خدا

بر ستمکاران بود در دو سرا

خواند نوح از بعد طوفان یا که پیش

رب خود را با زبان عجز خویش

گفت کای پروردگار ذوالمنن

بود کنعان اهل و هم فرزند من

وعده کردی گفتی اندر واردات

بدهم اهلت را من از طوفان نجات

گفت ای نوح او نبُد از اهل تو

بل بُد از کردار ناشایسته او

اهل تو آن است کو هم دین توست

نه کسی کو دشمن آئین توست

پس مپرس از من تو هیچ ار مُدرکی

آنچه علمت نیست بر وی اندکی

میدهم من بر تو پند از رایگان

آنکه باشی از گروه غافلان

گفت ای پروردگار من، پناه

بر تو گیرم زآنکه پرسم ز اشتباه

آنچه را کز وی نیام آگاه من

گر نیامرزی نبخشی و ر ز من

از زیانکاران همانا من یکم

اندر این دارم یقین ، نی در شکم

گفته شد کای نوح از کشتی به زیر

اندرآ، نک با سلامت بر سریر

بس سلامت ها که از من بر تو باد

همچنین برکات و افزونی و داد

هم سلام ما بر امت های چند

کاندر ایمان تا قیامت با تو اند

همچنین باشند امتها که زود

بهره بدهیم آن کسان را از وجود

پس بر ایشان می رسد هول و هلاک

بعد عیش از ما عذابی دردناک

این بیان ای احمد (ص) پاکیزه جیب

مر تو را می باشد از اخبار غیب

وحی ما کردیم سویت حال نوح

تو نبودی آگه از وی در فتوح

نه تو بودی آگه از وی پیش از این

هم نه قومت ز اهل کفر و ز اهل دین

پس شکیبا باشد بر ایذاء ناس

در رسالت همچو نوح حق شناس

زآنکه می باشد سرانجام نکو

بهر پرهیزندگان بی گفتگو