گنجور

 
صفی علیشاه

بسم االله الرحمن الرحیم

أَلْهٰاکُمُ اَلتَّکٰاثُرُ (۱) حَتّٰی زُرْتُمُ اَلْمَقٰابِرَ (۲) کَلاّٰ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (۳) ثُمَّ کَلاّٰ سَوْفَ تَعْلَمُونَ (۴) کَلاّٰ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ اَلْیَقِینِ (۵) لَتَرَوُنَّ اَلْجَحِیمَ (۶) ثُمَّ لَتَرَوُنَّهٰا عَیْنَ اَلْیَقِینِ (۷) ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ اَلنَّعِیمِ (۸)

بنام خداوند بخشاینده مهربان

بغفلت انداخت شما را مباحات در بسیاری (۱) تا آنکه زیارت نمودید مقبره‌ها را (۲) حقا زود باشد که بدانید (۳) پس حقا زود باشد که بدانید (۴) نه چنانست اگر بدانید دانستنی بیقین (۵) هر آینه به‌بینید البته دوزخ را (۶) پس هر آینه خواهید دید آن را بمشاهده یقین (۷) پس پرسیده خواهید شد روز چنین از نعمت (۸)

فخریتهای شما بی معذرت

مر شما را داشت باز از آخرت

پس به هم از کثرت مردان خویش

فخر کردید آنکه مرد ماست بیش

تا به حدی که شما را گورها

می کنند از بهر آن منظورها

کاین قبور مُرده های ماست کآن

مُرده اند و رفته اند از این جهان

نیست آنسان بلکه محض واهمه

صرف دنیا همّتان گردد همه

زود باشد که بدانید از یقین

مر خطای رای خود را اندر این

پس بباید که از این باز ایستید

عیب غفلت را به زود آگه شوید

نه چنان است ار بدانید از عیان

دانش امری که باشد بی گمان

باز مانید از تفاخرهای خویش

گر بدانید آنچه را دارید پیش

مر جهنم را شما خواهید دید

دیدنی پس کآن یقین است و پدید

پس شما پرسیده گردید از نعم

اندر آن روز حساب از بیش و کم

نی از آن پرسند تا منّت نهند

بلکه تا نعمت به افزون تر دهند

قدرِ نعمت گر که نشناسد کسی

بیهده است ار نعمتش بخشی بسی