گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفی علیشاه

بسم الله الرحمن الرحیم

الر تِلْکَ آیاتُ اَلْکِتابِ اَلْحَکِیمِ (۱) أَ کانَ لِلنّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَیْنا إِلی رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ اَلنّاسَ وَ بَشِّرِ اَلَّذِینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ اَلْکافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِینٌ (۲) إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّامٍ ثُمَّ اِسْتَوی عَلَی اَلْعَرْشِ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِکُمُ اَللّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (۳)

بنام خدای بخشندۀ مهربان

الر ، این آیتهای کتاب با حکمتست (۱) آیا باشد مر مردمان را عجبی که وحی فرستادیم بمردی از ایشان که بترسان مردمان را و مژده ده ایشان را که گرویدند که مر ایشان راست سابقه خوبی نزد پروردگارشان گفتند کافران بدرستی که این هر آینه سحریست آشکار (۲) بدرستی که پروردگار شما خدایی است که آفرید آسمانها و زمین را در شش روز پس مستولی شد بر عرش تدبیر می‌کند کار کاینات را نیست هیچ شفیعی مگر پس از دستوری او آنست خدا پروردگار شما پس بپرستید او را آیا پس پند نمی‌گیرید (۳)

بعد بسم االله به توفیق خدا

سورة یونس نماییم ابتدا

از الف وز لام و را بشنو نخست

تا شناسی راه و منزل را درست

این حروف ار هیچ داری در نظر

نزد بعضی هست اسامیِ سُوَر

یا اشارت سوی اسماء االله است

نزد آن کز رمز اسماء آگه است

اول الاشیاست یعنی در ظهور

لطف و رحمت ظاهر از وی بی فتور

لطف او شد باعث ایجاد خلق

کرد از رحمت بپا بنیاد خلق

حاصل آنکه گوید آن ذات قدیم

هم الهم، هم لطیفم، هم رحیم

لابشرط مطلقم در ذات خویش

پس نمود م جلوه در آیات خویش

آیت اعظم رسول امجد است

مِنْ اَحَد در وصف ذات احمد (ص) است

ای پیمبر کاول هر اولی

لطف و رحمت را ظهور اکملی

می خورم سوگند بر احسان تو

هم به لطف و رحمتم بر جان تو

که بود این سوره یا قرآن تمام

جمله آیات کتاب با نظام

بر تو نازل از حکیم مطلق است

نزد حق بین از حق است و بر حق است

ثبت لوح است آنچه از حکمت در اوست

یعنی اندر علم حق بی گفتگو است

جمله احکامش به حکمت رهنمون

ثابت اندر لوح محفوظ از شئون

مردمان را هست آیا زین عجب

که به مردی وحی کردیم از عرب

گفت پیغمبر چو وحی آید به من

مکیان را بُد تعجب زین سخن

که خدا گر خواهد از جنس بشر

خود رسولی تا فرستد نیک فر

از چه سازد اختیار او در حطیم

آنکه را بُد نزد بوطالب یتیم

نزد ایشان برتری در مال بود

وآنکه بُد مسکین، ضعیف اقبال بود

لاجرم او را شمردندی به کم

بودشان از وی تعجب دم به دم

گفت زآن حق می کنید آیا عجب

کز شما گردد رسولی کس ز رب

کو نباشد از صنادید کبیر

بل بود مسکین و بی قدر و فقیر

حاصل آنکه وحی فرمودیم ما

سوی مردی کوست در اصل از شما

بیم کن از قهر حق بر مردمان

مژده ده بر مؤمنان بنشان به خوان

پیشرفتی آنکه ایشان راست نیک

نزد آن پروردگار بی شریک

سابق است آن در سعادت خاص را

تا شناسی از ثبات اشخاص را

یا که باشد رهنمایی خرد

مرد را در کارها از نیک و بد

نزد اهل معرفت حب خداست

کآن محب را بر سعادت رهنماست