گنجور

 
صفی علیشاه

وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ اَلنّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ (۹۹) وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاّ بِإِذْنِ اَللّهِ وَ یَجْعَلُ اَلرِّجْسَ عَلَی اَلَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ (۱۰۰) قُلِ اُنْظُرُوا ما ذا فِی اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ما تُغْنِی اَلْآیاتُ وَ اَلنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ (۱۰۱) فَهَلْ یَنْتَظِرُونَ إِلاّ مِثْلَ أَیّامِ اَلَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَکُمْ مِنَ اَلْمُنْتَظِرِینَ (۱۰۲) ثُمَّ نُنَجِّی رُسُلَنا وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ حَقًّا عَلَیْنا نُنْجِ اَلْمُؤْمِنِینَ (۱۰۳) قُلْ یا أَیُّهَا اَلنّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلا أَعْبُدُ اَلَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّهِ وَ لکِنْ أَعْبُدُ اَللّهَ اَلَّذِی یَتَوَفّاکُمْ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ (۱۰۴) وَ أَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ اَلْمُشْرِکِینَ (۱۰۵) وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اَللّهِ ما لا یَنْفَعُکَ وَ لا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذاً مِنَ اَلظّالِمِینَ (۱۰۶) وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اَللّهُ بِضُرٍّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِیمُ (۱۰۷) قُلْ یا أَیُّهَا اَلنّاسُ قَدْ جاءَکُمُ اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اِهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ (۱۰۸) وَ اِتَّبِعْ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ اِصْبِرْ حَتّی یَحْکُمَ اَللّهُ وَ هُوَ خَیْرُ اَلْحاکِمِینَ (۱۰۹)

و اگر خواسته بود پروردگار تو هر آینه گرویده بود هر که در زمین است همه آنها تمام آیا پس تو اکراه می‌کنی مردمان را تا باشند گروندگان (۹۹) و نسزد مر نفسی را که بگرود مگر بدستور خدا و می‌گردانی ناپاکی را بر آنها که نمی‌یابند (۱۰۰) بگو بنگرید که چیست در آسمانها و زمین و کفایت آنها و بیم‌کنندگان از گروهی که می‌گروند (۱۰۱) پس آیا انتظار می‌برند مگر مانند روزهای آنان که گذشتند پیش از ایشان بگو پس منتظر باشید بدرستی که من با شما از منتظرانم (۱۰۲) پس می‌رهانیم رسولان را و آنها که گرویدند همچنین است ثابت بودنی بر ما که نجات دهیم گروندگان را (۱۰۳) بگو ای مردمان اگر باشید در شک از دین من پس نمی‌پرستم آنان که می‌پرستید از غیر خدا و لیکن می‌پرستم خدایی را که می‌میراند شما را و فرموده شدم که باشم از گروندگان (۱۰۴) و اینکه راست گردان و جهت را برای دین حقّگرای و نباش البته از شرک‌آورندگان (۱۰۵) و مخوان از غیر خدا آنچه نفع نمی‌بخشد ترا و ضرر نمی‌رساند ترا پس اگر کردی پس بدرستی که تو در این هنگام خواهی بود از ستمکاران (۱۰۶) و اگر مس کند ترا خدا بضرری پس نیست دفع‌کننده مر آن را مگر او و اگر خواهد بتو خیری پس نباشد منع کننده مر فضل او را می‌رساند آن را بهر که می‌خواهد از بندگانش و اوست آمرزنده مهربان (۱۰۷) بگو ای مردمان بحقیقت آمد شما را حق از پروردگارتان پس کسی که هدایت یافت پس جز این نیست که هدایت یافت برای خودش و هر که گمراه شد پس جز این نیست گمراه می‌شود بر خود و نیستم من بر شما کاردار (۱۰۸) و پیروی کن آنچه وحی می‌شود بسوی تو و صبر کن تا آنکه حکم کند خدا و اوست بهترین حکم‌کنندگان (۱۰۹)

ای محمّد (ص) خواهد ار پروردگار

کآورند ایمان خلایق ز اضطرار

پس به ایمان آمدندی ناگزیر

هر که در ارض است از برنا و پیر

پس تو آیا می کنی اکراه ناس

تا که ایشان بگروند از ناشناس

می نباشد هیچ نفسی را که او

بگرود الاّ به اذن او نکو

ثابت اعنی باشد اندر علم حق

کیست ایمان پیشه یا باطل ورق

حق مسلط سازد ایشان را عذاب

که تعقل نیستشان اندر کتاب

گو ز چشم عقل بینید و یقین

چیزها را در سماوات و زمین

یعنی آن کو کز تو خواهد آیتی

گو که تا بیند به چشم عبرتی

بهره بدهد بر چه چیز آیات و بیم

زآن گُره که نگروند ایچ از قدیم

یعنی اندر علم حق مکتوم نیست

کآورند ایمان و هم معلوم نیست

دیدن آیات و انذار رسل

سود ندهد هیچشان از جزء و کل

پس نمی دارند چشم این مشرکان

غیر ایّامی که بگذشت از جهان

واقعاتی که گذشت از هر مهم

آن به امتها خَلَوا مِنْ قَبلِهِم

منتظر باشید گو پس بر عنا

منتظر هم من بر اینم با شما

مرسلین را پس رهاندیم از بلا

چون بر امتها عذاب آمد ز ما

همچنین دادیم آنها را نجات

که در ایمان بودشان پای ثبات

انبیاء و مؤمنان را آن چنان

که رهاندیم از عذاب و امتحان

وعدة ما باشد آن بر حق و راست

مؤمنان را هم نجات از امر ماست

احمد و اصحاب او یعنی نجات

هم ز ما یابند اندر نائبات

گو شما ای مردم ار دارید شک

صحت دین مرا از هیچ یک

پس بنپرستم من آنان کز عمی

می پرستید آن شما غیر از خدا

می پرستم آن خدا را لیک من

کو بمیراند شما را در زمن

این بود تهدیدی از حق در خطاب

زآنکه کافر وقت موت استش عذاب

حاصل این باشد خلاصه دین من

اندر اعمال و عقاید بی سخن

پس کنید آن را به عقل خویش عرض

تا چه گوید در جواب از حتم و فرض

گشته ام مأمور از دیّان دین

تا که باشم از گروه مؤمنین

دیگر آنکه راست گردان روی خویش

از برای دین حق و اثبات کیش

یا که گردان راست از کل جهات

روی خود را سوی قبله در صلات

یا که ثابت باش در دین حنیف

کآن بود اسلام و غیر از آن سخیف

هم مباش از اهل شرک و هم مخوان

جز خدا که نیست سودی اندر آن

هیچ نبود اندر آن نفع و ضرر

گر کنی این پس تویی ظالم سیر

حق رساند ار بر تو کُره از هیچ سو

نیست آن را دفع سازنده جز او

ور که خواهد بر تو خیری هیچ پس

فضل او را نیست گرداننده کس

میرساند بر عباد از هر که خواست

کو غفور و مهربان و ذوالعطاست

گو که آمد بر شما ای مردمان

از خدا پیغمبری بر حق چنان

تا نباشد عذری از بهر شما

اندر اعمال و عقاید ز اقتضا

پس هر آن کس ره به ایمان یافت او

پس جز این نبود که اندر جستجو

راه می یابد ز بهر نفس خود

دیگری را نفعی از وی کی رسد

وآنکه گمره شد جز این نبود که هم

گمره او بر نفس خود گشت از ستم

من نباشم مر نگهبان بر شما

کِشتۀ خود بدرود هر کس به جا

پیروی کن ای محمّد (ص) آنچه وحی

میشود سوی تو اندر امر و نهی

ثابت اندر دعوت خود باش و هم

صبر کن بر هر چه بینی رنج و غم

صبر کن یعنی که تا یابی ظفر

ز امر ما بر مشرکان خیره سر

صبر کن تا حق کند حکم از یقین

کو بود بر خلق خَیرُ الْحَاکِمین

سورة یونس به عون شاه جود

شد تمام اکنون کنم تفسیر هود

جمله گویند اهل تفسیر و کتاب

مکی است این سوره، وین باشد صواب

گر کس از آیات او پرسد عدد

بیست و سه آیت است از بعد صد