گنجور

 
صفی علیشاه

ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی وَ هارُونَ إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ بِآیاتِنا فَاسْتَکْبَرُوا وَ کانُوا قَوْماً مُجْرِمِینَ (۷۵) فَلَمّا جاءَهُمُ اَلْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا إِنَّ هذا لَسِحْرٌ مُبِینٌ (۷۶) قالَ مُوسی أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمّا جاءَکُمْ أَ سِحْرٌ هذا وَ لا یُفْلِحُ اَلسّاحِرُونَ (۷۷) قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمّا وَجَدْنا عَلَیْهِ‌ آباءَنا وَ تَکُونَ لَکُمَا اَلْکِبْرِیاءُ فِی اَلْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَکُما بِمُؤْمِنِینَ (۷۸) وَ قالَ فِرْعَوْنُ اِئْتُونِی بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ (۷۹) فَلَمّا جاءَ اَلسَّحَرَةُ قالَ لَهُمْ مُوسی أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (۸۰) فَلَمّا أَلْقَوْا قالَ مُوسی ما جِئْتُمْ بِهِ اَلسِّحْرُ إِنَّ اَللّهَ سَیُبْطِلُهُ إِنَّ اَللّهَ لا یُصْلِحُ عَمَلَ اَلْمُفْسِدِینَ (۸۱) وَ یُحِقُّ اَللّهُ اَلْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْمُجْرِمُونَ (۸۲) فَما آمَنَ لِمُوسی إِلاّ ذُرِّیَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلی خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ اَلْمُسْرِفِینَ (۸۳) وَ قالَ مُوسی یا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ (۸۴) فَقالُوا عَلَی اَللّهِ تَوَکَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ اَلظّالِمِینَ (۸۵) وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِکَ مِنَ اَلْقَوْمِ اَلْکافِرِینَ (۸۶) وَ أَوْحَیْنا إِلی مُوسی وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّء‌ا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اِجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُوا اَلصَّلاةَ وَ بَشِّرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (۸۷) وَ قالَ مُوسی رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوالاً فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اِطْمِسْ عَلی أَمْوالِهِمْ وَ اُشْدُدْ عَلی قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتّی یَرَوُا اَلْعَذابَ اَلْأَلِیمَ (۸۸) قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ اَلَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ (۸۹)

پس برانگیختیم از بعد ایشان موسی و هارون را بسوی فرعون و جماعتش بآیتهای ما پس سرکشی کردند و بودند گروهی گناهکاران (۷۵) پس چون آمد ایشان را حق از نزد ما گفتند بدرستی که این هر آینه سحریست آشکار (۷۶) گفت موسی آیا می‌گویید مر حق را چون آمد شما را آیا سحر است این و رستگار نمی‌شوند جادوگران (۷۷) گفتند آیا آمدی ما را تا بگردانی ما را از آنچه یافتیم بر آن پدران خود را و باشد مر شما دو را بزرگی در زمین و نیستیم ما مر شما دو را گروندگان (۷۸) و گفت فرعون بیاورید نزد من هر ساحر دانایی را (۷۹) پس چون آمدند ساحران گفت مر ایشان را موسی بیندازید آنچه شمایید اندازندگان (۸۰) پس چون انداختند گفت موسی آنچه آوردید آن را سحر است بدرستی که خدا زود باشد که باطل کند آن را بدرستی که خدا بسامان نیاورده کار فسادکنندگان را (۸۱) و ثابت می‌گرداند خدا حق را بکلماتش و اگر چه ناخوش داشته باشند گناهکاران (۸۲) پس ایمان نیاورد بموسی مگر فرزندانی از قومش بر ترسی از فرعون و جماعت خودشان که سیاست کند ایشان را و بدرستی که فرعون هر آینه غالب بود در زمین و بدرستی که او بود هر آینه از اسراف‌کاران (۸۳) و گفت موسی ای قوم من اگر هستید ایمان آورده‌اید بخدا پس بر او توکل کنید اگر هستید منقادان (۸۴) پس گفتند بر خدا توکل کردیم پروردگار ما مگردان ما را فتنه از برای گروه ستمکاران (۸۵) و نجات ده ما را برحمت خود از گروه کافران (۸۶) و وحی کردیم ما بسوی موسی و برادرش که جای بازگشت گیرید از برای قومشان بمصر خانه‌ها و بگردانید خانه‌های خود را قبله و برپا دارید نماز را و مژده ده گروندگان را (۸۷) و گفت موسی پروردگار ما بدرستی که تو داده فرعون و جماعتش را مایۀ آراستگی و مالهایی در زندگانی دنیا پروردگار ما تا گمراه گردانند از راه تو پروردگار ما اجرای محو کن بر مالهاشان و سخت گیر بر دلهاشان پس ایمان نیارند تا به بینند آن عذاب دردناک را (۸۸) گفت بتحقیق اجابت کرده شد دعای شما پس ثابت باشید و از پی مروید راه آنان را که نمی‌دانند (۸۹)

بعد از ایشان هم فرستادیم زود

موسی و هارون به فرعون عنود

یعنی از بعد رسولان بالوضوح

کآمدند آنها پیاپی بعد نوح

بعد آنها سوی فرعون آمد ند

موسی و هارون ز حق بر وعظ و پند

با علاماتی بزرگ از نزد ما

چون ید بیضاء و تورات و عصا

وآن گُره گردن کشیدند از قبول

جرمشان چون بود حاجب بر عقول

پس چو آن هنگام آمد قول حق

سویشان از نزد ما بر یک نسق

پس بگفتند این است سحری آشکار

گفت موسی از تعجب و اعتبار

امر حق را کآمد از حق بر شما

سحر می گویید آیا ز اجترا

این نه جادو بلکه آیات حق است

جادویی ها ز آیتم بی رونق است

مانم آیا من بر آن جادوگران

کآیتم روشن تر است از اختران

من نه جادوگر، رسول حضرتم

خوار گردد جادو ییها ز آیتم

جادویی باشد سراب ار مردمی

چیست آن با کوثری و قلزمی

من به جادویان کجا باشم شبیه

این نگوید غیر نادانی سفیه

ساحران فیروز و غالب کی شوند

پیش بحر این قطره ها لاشیء شوند

می بگفتند آمدی آیا به ما

بازمان تا داری از راه و رجا

بازگردانی از آنچه بیگمان

یافتیم آباء خود را ما بر آن

تا که باشد کبریائی همچنین

مر شما را بعد ما اندر زمین

ما شما را نیستیم از پیروان

هم نیابید آنچه خواهید از جهان

گفت فرعون آورید از هر کجا

ساحری دانا مرا بر مدعا

ساحران را جمع کردند آن چنان

که بیان گردید در اعراف آن

پس مقابل چون شدند آن ساحران

گفتشان موسی در اندازید هان

آنچه را کافکندگانید از فنون

تا شود پیدا حق از باطل کنون

پس چو افکندند جادویان ز کف

ریسمانها و عصاها هر طرف

گرم شد زیبق به شکل مارها

آمد اندر جنب و جو ز اطوارها

گفت موسی آنچه را کآورده اید

هست سحری ک این چنین خود کرده اید

زود باشد که خدا سازد تباه

آنچه ظاهر کردهاید از اشتباه

زآنکه حق نارد به اصلاح و ثبات

کارهای مفسدان را از جهات

لیک من خود عزم آنسان کرده ام

تا کند ثابت هر آنچه آورده ام

زآن سخنها که به من فرموده او

راه نصرتها به من بنموده او

گرچه زآن باشند کاره مجرمان

اوست وافی عهد خود را بی گمان

پس نیاوردند ایمان خود به وی

جز که فرزندان قومش پی به پی

وآن چنان بودی که چون با بیّنه

سوی مصر از مدین آمد یک تنه

کرد دعوت او بر اسرائیلیان

جز جوانان ز او نپذرفتند آن

زآنکه از فرعونشان می بود بیم

وز ملأ کافتند در فتنه عظیم

بود مر فرعون طاغی در زمین

هم ز حد بگذشتگان، وز مسرفین

گفت موسی مؤمنان را چونکه دید

اندر ایشان خوفی از وی بر مزید

کای گروه من شما را گر به حق

باشد ایمان چیست بیم از ماخَلَق

پس به حق با ید نمایید اتکال

گر که منقادید او را در فعال

بگذرید اعنی که از خوف و رجا

واگذارید امر خود را بر خدا

آن توکل باشد ار داری طلب

که نبینی جز مسبب از سبب

قوم پس گفتند کردیم از ولا

ما به جان و دل توکل بر خدا

می مکن ما را تو ای پروردگار

آزمایش بر گروهی ظلم کار

هم خلاصی ده به بخشش های خویش

بازمان از کافران زشت کیش

گفت موسی تا کنند آنها بنا

بهر طاعت مسجد اندر خانه ها

وحی زآن فرمود کردیم از یقین

ما به موسی و برادرش این چنین

که فراگیرید جای بازگشت

بهر قوم خود برای بازگشت

خانه ها در شهر مصر اندر خفای

مسجد اعنی بهر طاعت از خدای

هم شما و قومتان در هر شئون

خانه ها را قبله سازید از درون

هم بپا دارید در آنها صلات

ده بشارت مؤمنان را بر نجات

گفت موسی دادی ای پروردگار

تو به فرعون و گروهش بی شمار

در حیات دنیوی مال و متاع

زینت و اموال و املاک و ضیاع

دادی اینها کافکنند اندر ضلال

بندگانت را ز راهت لامحال

رَبّنَا اطْمِس عَلَی أموَالِهِم

سخت بر دلهایشان گیر از مهم

تا که بر ایمان نیابد انشراح

هم ببینند آن عذاب و افتضاح

گفت حق کردم ز سرّ مامَضی

از تو و هارون اجابت این دعا

پس شما باشید بی تشویش و بیم

در طریق دعوت خود مستقیم

پیروی نکنید هم اندر پسند

راه آنان را که در نادانیند

علم یعنی نیستشان باری به وقت

که بود موقوف هر کاری به وقت

حاصل آنکه صبر باید در امور

کآنچه تقدیر است آید در ظهور