یا أَیُّهَا اَلنّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی اَلصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ (۵۷)قُلْ بِفَضْلِ اَللّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ (۵۸) قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اَللّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اَللّهِ تَفْتَرُونَ (۵۹) وَ ما ظَنُّ اَلَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَی اَللّهِ اَلْکَذِبَ یَوْمَ اَلْقِیامَةِ إِنَّ اَللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی اَلنّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَشْکُرُونَ (۶۰) وَ ما تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی اَلْأَرْضِ وَ لا فِی اَلسَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ (۶۱) أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اَللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۲) اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ (۶۳) لَهُمُ اَلْبُشْری فِی اَلْحَیاةِ اَلدُّنْیا وَ فِی اَلْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اَللّهِ ذلِکَ هُوَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (۶۴)
ای مردمان بحقیقت آمدتان پندی از پروردگارتان و شفائی برای آنچه در سینههاست و هدایت و رحمتی از برای گروندگان (۵۷) بگو بکرم خدا و برحمتش پس بآن پس باید شاد شوند آن بهتر است از آنچه جمع میکنند (۵۸) بگو خیر دهید که آنچه را فرو فرستاد خدا برای شما از روزی پس گردانیدید از آن حرامی و حلالی بگو آیا خدا رخصت داد شما را یا بر خدا دروغ میبندید (۵۹) و چیست گمان آنان که میبندند بر خدا دروغ را روز قیامت بدرستی که خدا هر آینه صاحب کرم است بر مردمان و لیکن بیشترین ایشان شکر نمیکنند (۶۰) و نه باشی تو در آن امری و نخوانی از آن هیچ خواندنی و نکنید هیچ کاری مگر آنکه باشیم بر شما گواهان هنگامی که شروع میکنید در آن و پنهان نمیماند از پروردگارت هم وزن ذره در زمین و نه در آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر مکر در کتابیست روشن (۶۱) آگاه باشید که دوستان خدا نباشد ترسی بر ایشان و نه ایشان اندوهناک میشوند (۶۲) آنان که گرویدند و بودند که پرهیزکاری میکردند (۶۳) مر ایشانراست بشارت در زندگانی دنیا و در آخرت نیست تبدیلی مر سخنان خدا را آنست آن کامیابی بزرگ (۶۴)
أیهَا النَّاس آمد از پروردگار
بر شما وعظی و پندی آشکار
هم شفائی زآنچه اندر سینه ها
هست ز امراض جهالت در خفا
مؤمنان را رهنما و رحمت است
درج در وی گنج های حکمت است
هست قرآن بهر عامه وعظ و پند
خاصگان را راه آزادی ز بند
بهر عاقل حجت نیک و بدش
بهر سالک رهنما تا مقصدش
عارف از وی سرّ اشیاء را تمام
میشناسد زو شود صاحب مقام
جمله قرآن است گر ذی مدرکی
رهنمای خلق عالم بی شکی
هر کسی را در مقامی رهنماست
ره نیابد هر که زو مست هواست
گو به فضل حق شما باشید شاد
همچنین بر رحمت او یا عباد
فضل قرآن است و رحمت راه راست
شاد آن کو حق بر او این هر دو خواست
پس به این فضل خدا وین رحمتش
مؤمنان باشند شاد از حضرتش
بهتر است این زآنچه دور از پیروی
جمع کردید از حُطام دنیوی
فضل او بِه یا فزونی مال و زر
آن تو را کامل کند، وین بی هنر
فضل و رحمت بر صفی کرد او تمام
این کنی باور ، شناسی گر کلام
گر بگویم شرح آن صد دفتر است
زآن گذشتم نظم قرآن خوش تر است
گو دهید ای مشرکان بر من خبر
کآنچه بفرستاده خلاّق بشر
بر شما از رزق های بی کران
که مقدّر گشته اندر آسمان
پس بگرداندید و بنهادید نام
خود بر آنها کاین حلال است آن حرام
چون بحیره و سایبه و مانند آن
یا به بعضی سود و بعضی را زیان
گو شما را داد دستوری خدا
اندر این تحریم و تحلیل خطا
یا که گویید افتراء بر کردگار
که به ما کرده است امر او آشکار
چیست آنها را گمان در رستخیز
کافتراء بندند بر حق بی تمیز
حق بود ذو رحمت او بر کل ناس
لیک ز ایشانند اکثر ناسپاس
تو به کاری نیستی از کارها
هم ز قرآن می نخوانی برملا
هم نَه ای مردم کنید از کارها
هیچ کاری جز که او بیند خدا
بر شما باشیم الاّ ما گواه
خوض چون دوری کنید از انتباه
هیچ از پروردگارت در خفاء
می نمانَد در زمین و در سماء
قدر ذره کمتر از آن یا فزون
نیست جز محفوظ در لوح از کمون
دوستان حق تعالی نیم دم
اندر ایشان ره ندارد خوف و غم
زآنکه ایشان فارغند از ماسوی
نیستشان در دل هوایی جز خدا
گفت پیغمبر که هستند از عباد
بندگانی چند کامل در وداد
نی شهید آنها و نی پیغمبرند
لیک در محشر ز هر قومی سرند
هر نبی و هر شهیدی لاجرم
غبطۀ ایشان خورند از بیش و کم
همدمی پرسید کآنها کیستند
گفت آنها کز خودی خالیستند
حبّشان با یکدگر محض حق است
کارشان از حبّ دل با رونق است
نیست ایشان را در آن دم حزن و بیم
که بود دلها ز خوف و غم دو نیم
جایشان بالا به منبرهای نور
رویشان چون مهر روشن در ظهور
باز گفتندش ولیّ الله کیست
داد حیدر را نشان یعنی علی است
مهر حق چون مه ز رویش لامع است
واندر اوصاف ولایت جامع است
هست در هر دوره ای حیدر پی ای
گویم اوصافش تو را گر با وی ای
هستش از دنیا قناعت بر قلیل
نفس خود را کرده از هر ره ذلیل
خورد و خوابش نیست الاّ اندکی
صد کلام ار بشنود گوید یکی
با خلایق بی ز مقصودی خلیق
در امور حِلّ و حرمت بس دقیق
پاک باشد دلقش از لوث ریا
نیست غفلت هیچش از یاد خدا
نه به مدحی دوست گردد با عوام
نه به ذمی آید اندر انتقام
وصفشان بیرون ز شرح و نامه است
این قدر هم بهر فهم عامه است
جمله قرآن شرح وصف اولیاست
من چه گویم زآنکه وصّافش خداست
گوید اندر وصف ایشان رب دین
بگرویده برحَقَند اندر یقین
هستشان پرهیزکاری ز اهتمام
زآنچه حق کرده است بر ایشان حرام
هم ز حقشان ز اختصاص معنوی
مژدگانی در حیات دنیوی
وآن بود رؤیای صادق بی گمان
یا معاش نیک و مهر مردمان
یعنی او را مردمان دارند دوست
وین بشارت در حیات از حق بدوست
از ملایکشان هم اندر آخرت
مژده آید با سلام و تهنیت
نیست تبدیل ایچ در گفتار حق
از وعید و وعد ز امر ماسَبَق
آن بشارت بهر ارباب نعیم
باشد از حق رستگاریِ عظیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.