صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۰ نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر از من خدا ناکرده در دل رنجشی داری مگر از من؟ بگو تا گریه را دامان کوشش بر کمر بندم اگر بر دل غباری داری ای روشن گهر از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از عدم توجه و بیخبر بودن محبوبش نسبت به خود سخن میگوید. او نگران است که مبادا دل محبوب از او رنجیده باشد. او از محبوب میخواهد که حقیقت را بگوید تا بتواند برای از بین بردن این غم و اندوه تلاش کند.
هوش مصنوعی: تو نمی آیی و خبری از من نمیخوانی، آیا در دل تو کینهای نسبت به من وجود دارد؟
هوش مصنوعی: بگو تا برای تلاش خودم با اشک و غم دست و پنجه نرم کنم، اگر در دل تو غمی وجود دارد، ای گوهر درخشان، از من خبر بده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر از من
خدا ناکرده در دل رنجشی داری مگر از من؟
بگو تا گریه را دامان کوشش بر کمر بندم
اگر بر دل غباری داری ای روشن گهر از من
جنونم دشت پیما شد کن ای مجنون حذر از من
بیابان داغها چون لاله دارد بر جگر از من
من آن صیدم که خاطرجویی صیاد می سازم
قفس کی می تواند کرد قطع بال و پر از من
ملامت گوی را از شکوه اش گرم است بازارش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.