هر چند ره در آن زلف پیدا نمی توان کرد
قطع امید ازان زلف قطعا نمی توان کرد
تا از سر دل ودین مردانه برنخیزی
با کاروان یوسف سودا نمی توان کرد
از کف مده به بازی آن زلف عنبرین را
کاین رشته چون رها شد پیدا نمی توان کرد
دریای بیکران را نتوان به ساحل آورد
در نامه شوق ما را انشا نمی توان کرد
از دام ما چو مجنون آهو نجست سالم
پهلو تهی به وحشت از ما نمی توان کرد
از آفتاب تابان گر نور وام گیری
چون ماه نو سر از شرم بالا نمی توان کرد
امید یافتن هست گم گشته جهان را
در خویش هر که گم گشت پیدا نمی توان کرد
دل بحرخون شدازعشق کوآن کسی که می گفت
سرچشمه را به کاوش دریا نمی توان کرد
از زاهد ترشرو مشرب طمع مدارید
انگور سرکه چون شد صهبا نمی توان کرد
سیلاب فتنه صائب با بیخودان چه سازد
آن را که نیست جایی بی جا نمی توان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساساتی عمیق و دشواری های عشق و جدایی میپردازد. شاعر در آن اشاره میکند که هرچند به زیبایی و دلربایی معشوق نمیتوان دست یافت و امیدی به وصال نیست، اما این عشق و جذابیت همچنان در دل باقی میماند. او میگوید که نمیتوان از زلف معشوق جدا شد و اگرچه تلاش برای رسیدن به او بیفایده است، اما دلیلی بر ناامیدی نیست. به نوعی، شعر بیانگر تناقضات عشق، شوق و ناممکنیهایی است که در این مسیر وجود دارد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که تلاش برای رسیدن به آنچه از دست رفته همواره با چالشهای جدیدی همراه است.
هوش مصنوعی: اگرچه نمیتوان راهی به آن زلف تحسینبرانگیز پیدا کرد، اما قطع امید از آن زلف مسلم نیست.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی به آرزوها و خواستههای خود برسی، باید با اراده و شجاعت از دل و دین خود بر خود بایستی و به سمت هدف حرکت کنی. در غیر این صورت، دستیابی به خواستههای بزرگ غیرممکن خواهد بود.
هوش مصنوعی: موهای خوشبو و زیبا را به سادگی در اختیار کسی نگذار، زیرا اگر این رشته از دست برود، دیگر هرگز نمیتوان آن را دوباره به دست آورد.
هوش مصنوعی: امکان ندارد که دریا را به ساحل محدود کنیم، همانطور که نمیتوانیم احساس شوق و اشتیاقمان را به راحتی در کلمات بیان کنیم.
هوش مصنوعی: از دام ما، مانند مجنون که در پی آهوست، نمیتواند فرار کند. او در حالی که سالم است، از ما وحشت دارد و نمیتواند به راحتی کنار بیاید.
هوش مصنوعی: اگر از نور آفتاب بهرهمند شوی، مانند ماه نو نمیتوانی به خاطر شرم خود را پنهان کنی.
هوش مصنوعی: هر کسی که گم شده است، نمیتواند دیگر خودش را پیدا کند، اما امید آنکه گم شدهای در جهان را پیدا کند، همچنان وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل از عشق به شدت متأثر و غرق در احساسات شده است. کسی که همیشه میگفت نمیتوان سرچشمه را با جستجو در دریا پیدا کرد، حالا در این وضعیت ناپدید شده است.
هوش مصنوعی: از زاهدان تلخرو و بیمیل به دنیا هیچ امیدی نداشته باشید، زیرا وقتی که انگور به سرکه تبدیل شد، دیگر نمیتوان آن را به حالت اولیهاش برگرداند.
هوش مصنوعی: فتنه و آشوبی که به وجود میآید، افرادی که از خود بیخود شدهاند را به چه سمتی میبرد؟ کسی که در جایی قرار ندارد، نمیتواند در جایی نامناسب قرار بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی روی تو صبوری، جانا نمی توان کرد
بسیار سعی کردیم اما نمی توان کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.