روشندلان به هر که رسیدند همچو صبح
دادند جان، نفس نکشیدند همچو صبح
شکر خدا که عاقبت کار، عاشقان
پیراهنی به صدق دریدند همچو صبح
جمعی که پی به داغ مکافات برده اند
یک گل فزون ز باغ نچیدند همچو صبح
از گرد کینه صاف بود آبگینه ام
ناف مرا به مهر بریدند همچو صبح
تا شیشه گردن از سر دیوار خم کشید
مستان بغل گشاده دویدند همچو صبح
صائب خموش باش که خورشید طلعتان
بر ما رقم به صدق کشیدند همچو صبح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و حالات عاشقان میپردازد. شاعر با تشبیه عاشقان به صبح، اشاره میکند که آنان در عشق خود مانند صبح، شفاف و بیزوال هستند. آنها هیچگاه در عشق کم نمیگذارند و با فروتنی و صداقت به عشق ورزی میپردازند. همچنین شاعر از لذت و شادی عشق صحبت میکند و میگوید که عاشقان هیچ کینهای در دل ندارند و با محبت و دوستی زندگی میکنند. در پایان، شاعر به آرامش و خوشی inherent در عشق اشاره میکند که همچون طلوع خورشید در زندگی میدرخشد.
هوش مصنوعی: روشندلان هر جا که به کسی رسیدند، مانند صبحی روشن، جان فشانی کردند و نفس نکشیدند، مانند صبح که بیدار میشود و زندگی تازهای آغاز میکند.
هوش مصنوعی: خوشحالیم که در نهایت، عاشقان به راستی و صداقت دست یافتند و همانند صبح، روشنی و حقیقت را نمایان کردند.
هوش مصنوعی: گروهی که از عواقب کارها آگاه شدهاند، مانند صبح که پر از زیبایی است، هیچ گلی بیش از آنچه که در باغ وجود دارد، برداشت نکردند.
هوش مصنوعی: در دل من کینهای وجود نداشت و مانند شفافیت شیشهای بودم. ناف من را با محبت بریدند، مانند روشنایی صبح.
هوش مصنوعی: وقتی شیشه گردن خود را از بالای دیوار خمیده دید، مستان با اشتیاق و شادابی مانند سپیده دم به سوی او دویدند.
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا چهرهی تابناک شما به وضوح و روشنایی صبح بر ما اثر گذاشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.