آن بلبلم که باغ و بهارم دل خودست
آن طوطیم که آینه دارم دل خودست
دستم نمی رسد به گریبان ساحلی
زین بحر بیکنار کنارم دل خودست
هر مشکلی که بود گشودم به زور فکر
مانده است عقده ای که به کارم دل خودست
چون ماه چارده به سر خوان آفتاب
پیوسته رزق جان فگارم دل خودست
از دیگران چراغ نخواهد مزار من
کز سوز سینه شمع مزارم دل خودست
از شرم نیست بال و پر جستجو مرا
چون باز چشم بسته شکارم دل خودست
فارغ ز نور عاریه چون چشم روزنم
خورشید و ماه لیل و نهارم دل خودست
صائب به سرمه دگران نیست چشم من
روشنگر دو دیده تارم دل خودست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.