سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳ نگر تا نبینی ز ظلم شهی که از ظلم او سینهها چاک بود ازیرا که دیدیم کز بد بتر بسی اندرین عالم خاک بود چو شد روز آمد شب تیره رنگ چو جمشید بگذشت ضحاک بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ظلم شاه را نبینی، سینهها از آن جراحتزدهاند. زیرا از بدیهای دیگر، بدترین در این دنیای خاکی وجود دارد. وقتی روز به شب تیره تبدیل میشود، مانند گذر زمان جمشید، ضحاک در میانه است.
هوش مصنوعی: نگاه کن تا متوجه نشوی که ظلم یک پادشاه چقدر میتواند دلها را تکهتکه کند.
هوش مصنوعی: به همین دلیل که مشاهده کردیم در این دنیای خاکی، بدیهای فراوانی وجود دارد که از بدتر هم بدتر هستند.
هوش مصنوعی: وقتی روز به پایان میرسد، شب تاریک و غمناک فرامیرسد، مانند جمشیدی که گذشت و دیگر هیچ نشانی از او نیست؛ حالا ضحاک در صحنه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهانجوی را نام ضحّاک بود
دلیر و سبکسار و ناپاک بود
خداوند رز تند و ناپاک بود
به ده کهبد و خویش ضحاک بود
جهانجوی را نام سماک بود
دلیر و زبردست و چالاک بود
ز شمشیر از آن سان چکاچاک بود
کز آن هول مریخ را باک بود
بنا دیده دیدن هوسناک بود
بهر جا که شد چست و چالاک بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.