گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

منصور حلاج آن نهنگ دریا

کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا

روزیکه انا الحق به زبان می‌آورد

منصور کجا بود؟ خدا بود خدا

مهستی گنجوی

دوشینه شبم بود شبیه یلدا

آن مونس غمگسار نامد عمدا

شب تا به سحر ز دیده دُر می‌سفتم

می‌گفتم رب لاتذرنی فردا

اوحدالدین کرمانی

خواهی که نیفتی زفراقش به بلا

یاری بطلب کزو نمانی تو جدا

آن قدر یقین بدان که یارت نبود

آن کاو بود امروز نباشد فردا

مولانا

افسوس که بیگاه شد و ما تنها

در دریائی کرانه‌اش ناپیدا

کشتی و شب و غمام و ما میرانیم

در بحر خدا به فضل و توفیق خدا

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

تن بود گرو کرده جان از مبدأ

جان عاقبت الامر ز تن گشت جدا

تن رفت به خاک باز و جان شد بر عرش

یعنی همه فانی اند و باقیست خدا

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه