گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

چون در قراکولِ خوارزم توطن کرده بوده به حسامی قراکولی شهرت نموده. مردی عالی مشرب و نیکو مذهب. مجرد و موحد و قناعت کیش بوده. در مدت شصت و سه سال عمر از ملبوسات به دو کَپَنک قناعت نموده. با وجود این محمد خان شیبانی در وقت ارادهٔ تسخیر خراسان به دیدن بابا حسامی رفته. بابا بنا بر استغنای طبع اصلاً به وی التفات و اعتنا نکرده به دوختن کپَنَک خود مشغول بود و این بیت را بدیهةً گفته، بر محمد خان فروخواند و خان مذکور در حیرت فروماند:

حسامی را ز شاهان مجازی نیست پروایی

چراکز بخیه‌های ژنده،او هم لشکری دارد

بالجمله جناب بابا در سنهٔ ۹۲۳ در قراکول به جوار رحمت حق پیوست. از اشعار اوست:

بجو ای دیده در دریای دل آن دُرّ دلجو را

در آبت غوطه خواهم داد تا پیدا کنی او را

وله ایضاً

هرکس که رسد بر سر آن کوی کشندش

زنهار حسامی برس و مگذر از آنجا

عالم آب چو بیرون برد از دل غم را

غم نداریم اگر آب برد عالم را

محبت باعث رسوایی بسیار می‌گردد

به کویِ عشق اگر جبریل آید خوار می‌گردد

همچو نی در غم او چهرهٔ زردی دارم

گر بنالم عجبی نیست که دردی دارم

از هرچه بدو میلِ دلِ غافل ماست

جز حیرت و حسرت چه دگر حاصل ماست

سبحان اللّه همه خوشی‌های جهان

گویی ز برای ناخوشیِّ دلِ ماست