گنجور

 
رهی معیری

چون شمع نیمه‌جان به هوای تو سوختیم

با گریه ساختیم و به پای تو سوختیم

اشکی که ریختیم به یاد تو ریختیم

عمری که سوختیم برای تو سوختیم

پروانه سوخت یک شب و آسود جان او

ما عمرها ز داغ جفای تو سوختیم

دیشب که یار انجمن‌افروز غیر بود

ای شمع تا سپیده به جای تو سوختیم

کوتاه کن حکایت شب‌های غم رهی

کز برق آه و سوز نوای تو سوختیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode