اگر که آتشِ جا، مه گُوشْتْ وُ ریجِنْ،
آنون که یاری کِنّنِهْ، دور وریجن
ته مَثِلْ نیکو مُونّنهْ، شیر اندیجن
شیرین لویی، تَنِ پاکْرِهْ شیر بریجن
هلالهْ به خوبیِ ته، گرها وریجن
قَبِلْتُ فَنَجَّیْتُ، جنوبْ شمالهْ ریجن
وَاَیْنَ تَدْخِلْنی، دایِم به کینْ سِتیجِنْ
فی حُسْنٍ وَ مٰا هِجْر، پیالهْ ریجِنْ
مَرْغُولِهْ بُتْ! ته بُورْکَمِنْ پیچنْ ریجن
مِشْکِ تر و کافورِهْ، وَنُوشِهْ پیچنْ
عَنْبَرِ اَشْهَبْرِهْ شهِ گِرْدِنْ دپیجِنْ
خِشْ صَنْعَتِهْ سی دِلْ به یک میدپیجنْ
دُردیمِهْ به لعل و حقّه پیچنْ ریجنْ
صَدِفْ دِهونْ، دُرِّ دَنْدوُنْ دِریجِنْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
اگر که با آتش، گوشت تنم را بریان کنند، / آنان که باید یاریم بکنند، به دور بگریزند
مَثَل تو به خوبی شیر اندوختن مینماید / شیرین لبی، تن پاک و شفاف تو را شیر بریزند (ریختهاند)
اگر تو را به خوبی (حدّ) لاله برشته (آتشین) کنند / و به جنوب و شمال بریزند، آن را پذیرفتم و رهایی یافتم
مرا به کجا وارد کردی، پیوسته به کینه با من ستیزه میکنند / در نیکی (به خوبی) و نه در دوری، پیاله را پر کنند
ای بت زلف پرشکندار! کمند بور تو پیچان و افشان است / مشک تازه و کافور و بنفشهی پیچان است
عنبر اشهب را به گردن خود پیچیدن (بپیچ) / هنر نیکویی است، سی دل (دلها) را به یک تار موی پیچیدن
مروارید را به لعل و حقّهی دهان پیچان و ریزان دیدم / صدف دهان و درّ دندان را با هم ریختهاند
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.