امیر گنه: مه خاطرْ اوُنوَختْ بَوِّه جَمْ
ته مشکینْ کَمِنْرِهْ شه گِرْدِنْ دَپیچِمْ
دایم شاد مجی، هرگِزْ نُووتِرِهْ غَمْ
فلکْ بَگِرْدِهْ گُویِ گردونْ به ته چَمْ
ته دِشْمِنْ ذَلیلْ بُووئه، دُوئه به عالَمْ
ته دولتْ اَفزونْ بَووُئه، نووئه هِچّی کَمْ
نه هوشنگ به ته هُوشْ، نه خُسرو، نه حٰاتَمْ
دشمنونْ شووُ روزْ کِنِنْ تهوَرْ مٰاتِمْ
اتّایِ خور اِنِهْ دَکِفِهْ به عٰالِمْ
تنه دشمنِ وَرْبئیرمْ منْ مٰاتِمْ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
امیر میگوید: خاطرم آنگاه جمع میشود / که کمند مشکین تو را دور گردنم بپیچم
همواره شاد بگذرانی، هرگز تو را غم مباد! / فلک و گاو (گوی) گردون به دلخواه تو بگردد
دشمن تو زار شود و در جهان بماند / دوست تو افزون شود و هیچ از آن نکاهد
نه هوشنگ به هوش توست و نه خسرو و حاتم / دشمنانت شب و روز برای تو ماتم بگیرند!
خورشید یکتا میآید که گیتی را نور بتاباند / آرزومندم برای دشمن تو سوگواری کنم
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.