خله تومهْ ته چیرهره بشناسیین
اشتها مرهْ ته چشم و چیره دیینْ
اسا که تنه چیرهره هارشیین
افزون بییِهْ ته چیرهره ستائیین
مردمره بهشت، ته چش و چیره دییِنْ
پاتن شکرته لوره به شیره چیین
سییو شوئه ته گوشِ بِنْ آرْمِیینْ
شادباش امیر، تو نوبِر بارْبچیین
ای تو منه کارره به زار بَرسِیینْ
مه دِچشِ اوره به زمین شنیین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
دیرگاهی است که چهرهی تو را شناختم / دیدار چشم و چهرهی تو آرزویم بود (است)
اکنون که به چهرهی تو نگریستم / ستایش چهرهی تو افزون شده است
مردم را فروگذار کردم بدین چشم و چهرهی تو / و به شکر افشاندن و…
در شب سیاه به زیر گوش تو آرمیدن / امیرا! شاد باش از میوهی تازه چیدن
باز تو کار مرا زار کردی / و اشک چشمم را بر زمین ریختی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.