گنجور

 
اوحدی

ما با تو رسم یاری گفتیم اگر شنیدی

احوال خود به زاری گفتیم اگر شنیدی

گفتی که: باز دارم گوشی به جانب تو

ای بی‌وفا چه داری؟ گفتیم اگر شنیدی

دردی که هست ما را در دوری تو صد پی

با باد نوبهاری گفتیم اگر شنیدی

نه رونق تو ماند،نه سوز دردمندان

تا دیده بر گماری، گفتیم اگر شنیدی

صد روز وعده دادی ما را به وصل، جانا

روزی همی شماری، گفتیم اگر شنیدی

جانیست آن لب تو، یک دم بما سپارش

آیین جان سپاری، گفتیم اگر شنیدی

اصل محبت از ما پرسی که: چیست هر دم؟

مهرست و سازگاری، گفتیم اگر شنیدی

گفتی که: اوحدی را روزی بر خود آرم

گویی ولی نیاری، گفتیم اگر شنیدی