گنجور

 
عرفی

میان دعا بر دل شب مزن

ز لب ناله برچین و یا رب مزن

مزن لاف اسلام، اگر می زنی

چو ملزم بر آنی به مشرب مزن

به جولان خود هم مزن خنده ای

همین گو ز بالای اشهب مزن

پی حسنت الوانت این مست گل

که در خون سرشتی به قالب مزن

به شمشیر ترک طلب کشته شو

شبیخون فرصت به مطلب مزن

شبیخون زند غم به عرفی، بگو

که بانگ هزیمت به مرکب مزن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode