اهل همت لب از دعا بستند
کمر خدمت رضا بستند
گرد آیینه بود جاه جلال
باز آئین غم کجا بستند
مژده ریزند بر سر و دستار
کز گل فتنه دسته ها بستند
رفت هنگام بار سوختگان
داغ ها بر لب صبا بستند
ما کلید بهشت بشکستیم
در دوزخ به روی ما بستند
به عدم کی روان شوی عرفی
رو که دروازهٔ فنا بستند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات و تجربیات انسانی میپردازد. او از تلاش برای خدمت به دیگران و آرزوی دست یابی به خوشبختی صحبت میکند، اما در عین حال به مشکلات و غمهای زندگی نیز اشاره دارد. او به دنیای فانی و جدایی از بهشت و ورود به دوزخ اشاره میکند و در نهایت از دشواریهای گذر به عدم و فنا سخن میگوید، به طور کلی این شعر تلاشی است برای درک عمق غم و شادیهای انسانی و چالشهای زندگی.
هوش مصنوعی: افراد با اراده و همت، زبان خود را به دعا مشغول کرده و عزم خود را برای خدمت به رضا (ع) محکم کردند.
هوش مصنوعی: درخشش و زیبایی ظاهری از آنِ گردآیینه است، اما جلال و شکوه کجا رفته و غم را کجا پنهان کردهاند؟
هوش مصنوعی: مژدهای میدهند که بر سر و دستار، گلهایی را که در اثر فتنه به وجود آمده، قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که بار داغ سوختگان به دست صبا رسید، سفر آغاز شد و غم و اندوه آنان بر زبان جاری شد.
هوش مصنوعی: ما در تلاش بودیم که به بهشت برسیم، اما به دلایل مختلف آن فرصت را از دست دادیم و در عوض در سختی و تاریکی دنیای دیگر قرار گرفتیم.
هوش مصنوعی: نرود کسی به نیستی و نابودی، چرا که دروازهٔ فنا به روی او بسته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.