گنجور

 
عنصری

ای ماه به روی لاله رنگ آمده ای

از سینه و دل حریر و سنگ آمده ای

گر تو به دهان و چشم تنگ آمده ای

دلتنگ چرایی ؟ نه به جنگ آمده ای

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

من کیستم از خویش به تنگ آمده‌ای

دیوانهٔ با خرد به جنگ آمده‌ای

دوشینه به کوی دوست از رشکم سوخت

نالیدن پای دل به سنگ آمده‌ای

رضی‌الدین آرتیمانی

ای آنکه ز نام خود بتنگ آمده‌ای

یک گام نرفته سر به سنگ آمده‌ای

عارت بادا که ننگ، دارد ز تو عار

عارت بادا که ننگ ننگ آمده‌ای

میرداماد

من کیستم از خویش به تنگ آمده ای

دیوانه با خرد به جنگ آمده ای

دوشنبه به کوی یار از رشکم کشت

نالیدن پای دل به سنگ آمده ای

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه