عورتی در گوکچه دیدم سوگوار
اشک ریزان بر سر ره زار زار
روی میمالید خوش بر خاک گرم
با خدا میگفت رازی نرم نرم
بر سرش یک ساعتی بودم به پای
تا چه میخواهد به زاری از خدای
باخدا میگفت ای پروردگار
بنده ام هر چون که میخواهی بدار
لیک چون کردی بدین روزم اسیر
گر نکردم طاعتی بر من مگیر
خدمت کافر نمیدانم گذاشت
تا توانم طاعت امر تو داشت
مردی آن زن مرا مدهوش کرد
آتش غیرت دلم پر جوش کرد
پاره سنگ از دل بیدرد به
زن که او مرد آمد از نامرد به
مرد را در سوز نارد درد خام
زن شرف دارد بسی بر مرد خام
زن به مردی کار شیر نر کند
آتشی باید که دودی بر کند
الاف عشق افسردگان را ناخوش است
کم ز دودی گر دلم بر آتش است
من به نفس از کافران محکم ترم
با خدا عصیان ظاهر میکنم
نی خدا را هیچ طاعت کرده ام
نی به پیغمبر شفاعت کرده ام
مردی آن هم ندارم کز خدای
عذر تقصیری بخواهم وای وای
آفتاب عمر بر دیوار شد
والله ار نفسم دمی بیدار شد
زندگانی خفته میدارد مرا
روزگار آشفته میدارد مرا
حسر تا غبنا دریغا روزگار
مست بودم سود کی دارد خمار
نقد عمرم صرف شد بر باطلی
جز پشیمانی ندارم حاصلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده با گریه و اندوه به نزد خداوند میرود و از وضعیت اسیرکنندهاش در زندگی شکایت میکند. او در حال راز و نیاز با خداست و از سرنوشتش گله میکند. او میگوید که هرچند طاعتی نداشته، اما عشق به زنی او را به زانو درآورده و باعث درد و آتش غیرت در دلش شده است. گوینده به ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق اعتراف میکند و احساس پشیمانی عمیق از گذران عمر بیهودهاش دارد و در نهایت به ناامیدی از زندگی و گذر زمان میرسد.
هوش مصنوعی: چهرهای در کوچه دیدم که ناراحت و گریان بود و بر سر راهی پر از درد به حال خود زاری میکرد.
هوش مصنوعی: شخصی با لذت و آرامش، چهرهاش را بر زمین گرم میمالد و در دل با خدا به طور راز آلودی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: مدتی در کنار او نشستم و تماشا کردم تا ببینم خداوند چه خواستهای از او دارد و او چگونه به آن نیاز و خواستهاش با گریه و زاری پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: با خدا سخن میگفت و میگفت: ای پروردگار، تو هر طور که میخواهی با بندهات رفتار کن.
هوش مصنوعی: اما وقتی که مرا به این روز سخت گرفتار کردی، اگر من در طاعت تو کوششی نکردم، نکن که از من چیزی بخواهی.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم خدماتی انجام دهم که به کافری مرتبط باشد، زیرا تا زمانی که قدرت انجام دستورات تو را دارم، تنها به انجام وظایف تو اهتمام میورزم.
هوش مصنوعی: مردی آن زن مرا وادار به عشق ورزی کرد و آتش غیرت و احساسات عمیق درونم را شعلهور ساخت.
هوش مصنوعی: سنگی که از دل کسی که درد را حس نمیکند بیرون آمده، به کسی که به او آسیب زده است، نشانهای از ننگ و بیشرمی است.
هوش مصنوعی: مردی که در برابر سختیها و مشکلات زخم میخورد، از مردانی که خام و نادان هستند، ارزش و مقام بالاتری دارد.
هوش مصنوعی: زنی که به مردی به خوبی و استواری عمل کند، نیاز به ارادهای قوی و قدرتی دارد که نتیجهاش را به وضوح نشان دهد.
هوش مصنوعی: عشق کسانی که ناراحت و افسردهاند، خوشایند نیست؛ چون در دل من آتش وجود دارد و حتی کمتر از دودی هم برای من راحتی ندارد.
هوش مصنوعی: من از کافران با ایمانترم و گاهی به روشنی در مقابل خداوند گناه میکنم.
هوش مصنوعی: من هیچ کار نیکی برای خدا انجام ندادهام و به هیچ پیامبری نیز برای شفاعت درخواست نکردهام.
هوش مصنوعی: من هیچ مردی ندارم که از خداوند به خاطر خطاهایم عذرخواهی کند، افسوس!
هوش مصنوعی: خورشید عمرم در حال غروب است، اما اگر نفس من یک لحظه بیدار شود، هنوز امیدوارم.
هوش مصنوعی: زندگی من را به خواب برده و حال و روزم را آشفته کرده است.
هوش مصنوعی: حسرت میخورم که در روزهایی که مست و شاداب بودم، حالا که به یاد میآورم، ارزش آن خوشیها را نمیدانستم و حالا فقط غم و ناراحتی به سراغم آمده است.
هوش مصنوعی: زندگیام را بیهوده سپری کردم و اکنون تنها چیزی که به دست آوردهام، پشیمانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.