گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نیر تبریزی

چند بیهوده دلا اینهمه افغان از من

رخ ز من اشک ز من دیدۀ گریان از من

آنشد ایخواجه که از جانرود پای شکیب

کانزمان دست زمن بود و گریبان از من

عاقلان با همه شوریده دلی حیرانم

کز چه طفلان سرشکند هراسان از من

خواستم پیش تو گویم غم دل ترسیدم

شود آنزلف گرهگیر پریشان از من

که شبیخون زده بر کشور دل باز که چشم

میبرد گوهر ناسفته بدامان از من

ضعفم از پای درآورد بنال ایدل زار

بلکه بیزار شود شحنۀ زندان از من

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode