مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷۱ هین وقت صبوحست میان شب و روز غیر از مه وخورشید چراغی مفروز زان آتش آب گونه یک شعله برآر در بنگه اندیشه زن و پاک بسوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به لحظهای خاص اشاره دارد که در میان شب و روز است و نورهای دیگری جز مه و خورشید وجود ندارد. شاعر از خواننده میخواهد تا با شعلهای از آتش، اندیشههای پاک و خالص را روشن کند و آنها را بسوزاند.
هوش مصنوعی: هشدار! اکنون صبح است، در زمانی که شب و روز در حال گذر هستند. غیر از ماه و خورشید، چراغ دیگری روشن است.
هوش مصنوعی: از آن آتش که شبیه آب است، شعلهای برآور. در عمق تفکر زن، بسوز و خود را پاک کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دانی که مرا یار چه گفتست امروز
جز ما به کسی در منگر دیده بدوز
از چهره خویش آتشی افروزد
یعنی که بیا و در ره دوست بسوز
دانی که مرا یار چه گفتست امروز
جز ما بکسی در منگر دیده بدوز
از دیدن خلق، دیده بی دوست بدوز
وز صحبت بی دلی ز دل کینه بتوز
ماننده ابر و شمع، از این پس شب و روز
بی دیده همی گری و بی دل می سوز
هرکس که شود به مال دنیا فیروز
در چشم کسان بزرگ باشد شب و روز
گر بخت سعید و حسن طالع داری
از مال جهان گنج سعادت اندوز
ای تیرگی زلف توام دین افروز
وی روشنی روی توام راه آموز
من در شبم از تو روز میخواهم، روز
و افسردهام از تو سوز میخواهم، سوز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.