هر لقمهٔ خوش که بر دهان میگردد
میجوشد و صافش همه جان میگردد
خورشید و مه و فلک از آن میگردد
تا هرچه نهان بود عیان میگردد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
هر لقمهٔ خوش که بر دهان میگردد
میجوشد و صافش همه جان میگردد
خورشید و مه و فلک از آن میگردد
تا هرچه نهان بود عیان میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این چهار بیت دربارهٔ لذتی است که در خوردن غذا وجود دارد. شاعر به این نکته اشاره میکند که هر لقمهای که خورده میشود، سریعاً توأم با شور و نشاط به زندگی فرد میافزاید. خورشید، ماه و همهٔ عناصر آسمانی از این لذت ناشی میشوند و در نهایت، چیزهایی که پنهان بودهاند، آشکار میشوند. به طور کلی، این اشعار به اهمیت و زیبایی غذا و تاثیر آن بر زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: هر قطعه غذایی که بر دهان میچرخد، به تدریج نرم میشود و با هر لقمه ای که میجویم، تمام وجودمان را درگیر میکند.
هوش مصنوعی: خورشید و ماه و آسمان به دور خود میچرخند تا هر چیزی که پنهان است، آشکار شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیرست که دور آسمان میگردد
میترسد و زان ترس بجان میگردد
چون دید که قبله گاه دنیا چونست
صد قرن گذشت و همچنان میگردد
این سنگ که از آب روان میگردد
پیوسته بسان آسمان میگردد
نالان همه شب بسان بیماران است
سرگردانتر ز عاشقان میگردد
جان در طلب رطل گران میگردد
تن بر سر بازار مغان میگردد
مسواک به عهدم نرسیده است به کام
تسبیح به دست من به جان میگردد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.