مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵۰ خواهم که دلم با غم همخو باشد گر دست دهد غمش چه نیکو باشد هان ای دل بیدل غم او دربر گیر تا چشم زنی خود غم او او باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر خواهان آن است که دلش با غم آشنا شود و از این غم لذت ببرد. او دل را به پذیرش غم دعوت میکند تا از این طریق غم معشوقش را در دل بگنجاند و در واقع با او ارتباط برقرار کند.
هوش مصنوعی: میخواهم که دلم با غم آشنا و همدل شود. اگر غم نصیبم شود، چه خوب خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای دل بیخبر، درد و غم او را در آغوش بکش، تا زمانی که تو به او نگاه کنی، غم او نیز در تو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهم که مرا خود غم او خو باشد
گر دست دهد غمش چه نیکو باشد
هان ای دل بیدل غم او دربرگیر
تا چشم زنی خود غم او او باشد
آن را که غم آن بت خوشرو باشد
کی طالب رنگ گل خوشبو باشد
انصاف بده جایگهی کاو باشد
گل را چه محل بود که نیکو باشد
خواهم که مرا با غم او خو باشد
گر دست دهد عمش چه نیکو باشد
هان ای دل غمکش غم او در برکش
تا درنگری خود غم او او باشد
با ما نه جهنم و نه مینو باشد
نی بر غلطم که هر دو نیکو باشد
اینجا که منم کس نبود الا من
آنجا دگری نیست همه او باشد
باید غم عشق او ترا خو باشد
گر دست دهد غمش چه نیکو باشد
مردی کن و در میان جان دار غمش
تا در نگری خود غم او او باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.