بس درمانها کان مدد درد شود
بس دولتها که روی از آن زرد شود
خوف حق آن بود کز آن گرم شوی
خوف آن نبود که گرم از آن سرد شود
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بس درمانها کان مدد درد شود
بس دولتها که روی از آن زرد شود
خوف حق آن بود کز آن گرم شوی
خوف آن نبود که گرم از آن سرد شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خاک از رخم ار برو نهم زرد شود
آتش ز دمم گر بدمم سرد شود
روز من اگر ز مرگ پر گرد شود
والله که جهان فضل بی مرد شود
چون باد اجل هم نفس مرد شود
چون صبح زانده نفسش سرد شود
خورشید که کس نیست ازو پر دل تر
از بیم فرو شدن همی زرد شود
آن دم که اجل برابر مرد شود
آهش چو نسیم صبحدم سرد شود
خورشید که پردلتر از او نیست کسی
در وقت فروشدن رخش زرد شود
می خور که چو نامرد خورد مرد شود
وز می رخ زرد، سرخ چون ورد شود
تریاک مکش چرس مخور کز هر دو
رخ زرد و بدن سست و نفس سرد شود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.