هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از احساس ترک و غم ناشی از جدایی صحبت میکند. او به محبوبش اشاره میکند که او را به حال خود رها کرده و اکنون در خواب خوشی است، در حالی که او به یاد وعدههایی است که در زمان مستی و عشق داده بودند. شاعر از او میخواهد تا از عشق و قولهایی که داده یاد کند و به گذشته برگردد.
ایران در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۸ نوشته:
دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی/امشب به دغل بهر سوئی میافتی گفتم که مرا تا به قیامت جفتی/گو آن سخنی که وقت مستی گفتی گوید که خداوندا مگر نگفتی تو آن منی؟ پس چرا بنظر پشیمانیو بنظر حیله میافکنی در جدائی ؟ و ادامه میدهد که دیگر جفتیم و رهایی از انسان ترا ممکن نیست تا قیامت و بیاد آر که مست بودی و به انسان گفتی که: تو آن منی
محسن ، ۲ در ۵ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۶ نوشته:
ایران خانم دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی امشب به دغل بهر سوئی میافتی گفتم که مرا تا به قیامت جفتی گو آن سخنی که وقت مستی گفتی انگار خدای شما خوش می خوابد ، دغلباز وحیله گرست و مست هم بوده خدای شما چقدر با خدای من تفاوت دارد
ایران در ۵ سال و ۱۰ ماه قبل، سهشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۰۹ نوشته:
دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی امشب به دغل بهر سوئی میافتی گفتم که مرا تا به قیامت جفتی گو آن سخنی که وقت مستی گفتی دیشب تومراگذاشتی خوش خفتی،امشب چودگردغلشدی،میافتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این ابیات شاعر از احساس ترک و غم ناشی از جدایی صحبت میکند. او به محبوبش اشاره میکند که او را به حال خود رها کرده و اکنون در خواب خوشی است، در حالی که او به یاد وعدههایی است که در زمان مستی و عشق داده بودند. شاعر از او میخواهد تا از عشق و قولهایی که داده یاد کند و به گذشته برگردد.
هوش مصنوعی: میگویند که شب گذشته به خواب راحتی رفتم و در دل این خواب، تو به طعنه و فریب به هر طرف مشغول کارهایی بودی.
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که تا قیامت، همدم من باش و آن حرفی را که در حال خوشی و شادابی زدی، به یادم بیاور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم
باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
ای سید کتب خانه برآشفتی
تا ابلهی و بیخودی و خفتی
گفتم هجای (تو) چو گل غنچه
آنرا بیاد سبلت و بشکفتی
گشت آن شکوفه دست بدست از تو
[...]
ای آنکه ز نفسِ شوم در آکفتی
وز آرزوی روی بتان در تفتی
انگار که هرچه آرزو میکندت
دریافتی و گذاشتی و رفتی
ای آن که تو در زیر چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور دایم که در ره آگفتی
این مایه ندانی که چو رفتی رفتی
ای آنکه نتیجه چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
می خور که هزار بار بیشت گفتم
بازآمدنت نیست، چو رفتی رفتی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.