با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی
چون گل باید که بیتکلف خندی
فرقست میان عشق کز جان خیزد
یا آنچه به ریسمانش برخود بندی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی
چون گل باید که بیتکلف خندی
فرقست میان عشق کز جان خیزد
یا آنچه به ریسمانش برخود بندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفته و دل برده چنین نپسندی
من میگریم ز درد و تو میخندی
نشگفت که ببریدی و دل برکندی
تو هندویی و برنده باشد هندی
دی خاک همی نمود با من تندی
میگفت که زیر قدمم افکندی
من همچو تو بودهام، تو خوش بیخبری
زودا که تو نیز این کمر بربندی
خورشید رخا ز روی ناخرسندی
چون سایه به هر خسی همی پیوندی
من در غم تو چرا بر می گریم و تو
بر من ز سر طنز چو گل می خندی
خود را به طمع درین بلا افکندی
بگسل زطمع تا تو درو پیوندی
تا هست طمع بدان که اندر بندی
رستی تو چو دندان طمع برکندی
ای شمع بخیره چند بر خود خندی
تو سوز دل مرا کجا مانندی؟
فرق است میان سوزکز جان خیزد
تا آنچ بر یسمانش بر خود بندی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.