گنجور

 
 
 
عطار

گر دل بشناختی که من کیستمی

سبحان اللّه چگونه خوش زیستمی

ای کاش که گر تشنگی دل ننشست

چشمی بودی که سیر بگریستمی

اوحدالدین کرمانی

ای کاش بدانمی که من کیستمی

در دایرهٔ وجود بر چیستمی

گر پنبهٔ غفلتم نبودی در گوش

بر خود به هزار نوحه بگریستمی

عراقی

ای کاش! بدانمی که من کیستمی؟

تا در نظرش بهتر ازین زیستمی

یا جمله تنم دیده شده، تا شب و روز

در حسرت عمر رفته بگریستمی

مولانا

گر عاشق زار روی تو نیستمی

چندان به در سرای تو نه ایستمی

گفتی که مایست بردرم خیز برو

ای دوست اگر نه ایستمی نیستمی

جامی

ای کاش بدانمی که من کیستمی

سرگشته درین جهان پی چیستمی

گر مقبلم آزاده و خوش زیستمی

ور نی به هزار دیده بگریستمی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه