اسفا لقلبی یوما هجرالحبیب داری
و تحرقت ضلوعی و جوانحی بناری
و سعادة لیوم نظرالسعود فینا
نزل السهیل سهلا و اقام فی جواری
فدخلت لج بحر بطرا بما اتانی
فغرقت فیه لکن نظرالحبیب جاری
فتحت عیون قلبی فرأیت الف بحر
و مراکبا علیها بهوی الهوا سواری
تبریز حض فضلا و ترابه کمالا
بشعاع نور صدر هو افضل الکبار
تبریز اشفعی لی بشفاعة الی من
زعقات وجد قلبی لحقتة بالتواری
و لاجل سؤ حالی بتواضعی لدیه
و تعرضی هوانی بهواه والصغار
و تقول لا تقطع کبدا رهین شوق
برجاک ما یرجی و یذوب بالبواری
و تتوب من ذنوبی و تجاسری علیه
و لیه عود قلبی و نهایة الفرار
لمعات شمس دین هو سیدی حقیقا
هی اصل اصل روحی و وراء هاعواری
جمع الاله شملا قطعته شقوة لی
فهو الکبیر یعفو لجنایة العصاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.