گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

گر تو ما را به جفای صنمان ترسانی

شکم گرسنگان را تو به نان ترسانی

و به دشنام بتم آیی و تهدید دهی

مردگان را بنشانی و به جان ترسانی

ور به مجنون سقطی از لب لیلی آری

همچو مخمورکش از رطل گران ترسانی

من که چون دیگ بر آتش ز تبش خشک لبم

گوش آنم کم از آن چرب زبان ترسانی

گرگ هجران پی من کرد و مرا ننگ آورد

گرگ ترسد نه من ار تو به شبان ترسانی

باده‌ای گر تو ز تلخی ویم بیم دهی

ساده‌ای گر مگسان را تو بخوان ترسانی

پاکبازند و مقامر که در این جا جمعند

نیست تاجر که تو او را به زیان ترسانی

چون خیالات لطیفند نه خونند و نه گوشت

که تو تیری بزنی یا به کمان ترسانی