تو هر روزی از آن پشته برآیی
کنی مر تشنه جانان را سقایی
تو هر صبحی جهان را نور بخشی
که جان جان خورشید سمایی
مباد آن روز کز تو بازماند
دو دیدهای چراغ و روشنایی
تو دریایی و میگویی جهان را
درآ در من بیاموز آشنایی
لب و لنج کفوری را دریدی
بدان دریای امواج عطایی
گشادی چشم و گوش خاکیان را
همه حیران که چون بر میگشایی
گلوی جان بسوزید از حلاوت
چنین شیرین چنین حلوا چرایی
اگر چون آسیا گردم شب و روز
ز تو باشد که آب آسیایی
وگر این آسیا جوید سکونت
ز چرخ تو نمییابد رهایی
هر آن سنگی که در چرخش کشیدی
بیابد کان بیابد کیمیایی
به تو جنبد جهان جان جهانی
اگر چه او نداند که کجایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی و اهمیت حضور و تاثیر وجودی یک شخص خاص اشاره دارد. شاعر به توصیف ویژگیهای راهگشای این فرد میپردازد و از نورانیت و هدایتگری او صحبت میکند. هر روزی که این شخص به ظهور میآید، به جانهای thirsty و جستجوگر آب حیات میبخشد. شاعر از فراوانی دانش و آگاهی این فرد سخن میگوید و اینکه چگونه او میتواند گشایش و روشنی را به دنیا بیاورد. در نهایت، شاعر تاکید میکند که همه چیز در حرکت و تغییر است و وجود او به عنوان منبع حیات و معنای عمیق در جهان شناخته میشود. اگرچه جهان ممکن است از حضور او آگاه نباشد، ولی تأثیر او در حرکت و تحول آن مشهود است.
هوش مصنوعی: هر روزی که از آن تپه بالا بیایی، تشنهدلان را سیراب خواهی کرد.
هوش مصنوعی: تو هر صبح، با نور خود به جهان زندگی و روشنی میبخشی، گویی که جان خورشید در آسمان هستی.
هوش مصنوعی: نکند آن روزی برسد که چشمانم از تو خالی شوند و روشنایی و روشنی زندگیام را از دست بدهم.
هوش مصنوعی: تو مثل دریا هستی و میگویی که میخواهی به من یاد بدهی که چطور با جهان آشنا شوم.
هوش مصنوعی: با دقت و شجاعت، مرزهای محدود را در هم شکستی تا به وسعت و امکانات جدیدی دست یابی.
هوش مصنوعی: چشم و گوش انسانهای خاکی همواره در حیرتاند که چگونه تو اینقدر آگاهی و بصیرت داری.
هوش مصنوعی: جان را به خاطر لذتی که این شیرینی دارد، به آتش میکشم. چرا که این حلاوت بسیار دوستداشتنی است.
هوش مصنوعی: اگر شب و روز مانند آسیاب بچرخم، دلیل آن این است که تو آب و انرژی من هستی.
هوش مصنوعی: اگر این آسیاب به دنبال آرامش باشد، از چرخ زندگی هرگز رهایی نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: هر سنگی که در طول زمان به چرخش درآوردی، در نهایت به یک گنج ارزشمند تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر تو به حرکت درمیآید و زندگی میکند، حتی اگر خودت ندانی در کجای آن قرار داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.