امروز سرکشان را عشقت ز جلوه کردن
آورد بار دیگر یک یک ببسته گردن
رو رو تو در گلستان بنگر به گل پرستان
یک لحظه سجده کردن یک لحظه باده خوردن
نگذارد آن شکرخو بر ما ز ما یکی مو
چون صوفیان جان را این است سر ستردن
دندان تو چو شد سست بر جاش دیگری رست
میدانک همچنین است بر مرد جان سپردن
ای خصم شمس تبریز ای دزد راه و منکر
میباش در شکنجه از خویش و درفشردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.