گنجور

 
مولانا

دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم

تابشی نو به نو از حسن و جمالش رسدم

یا رب این بوی طرب از طرف فردوس است

یا نسیمی است که از روز وصالش رسدم

این ز عشق است که مغزم ز طرب خیره شده‌ست

یا که جامی است که از خمر حلالش رسدم

یا چو بازی است که از عشق همی‌پراند

یا کبوتربچگان از پر و بالش رسدم

سرکشان از طرف غیب به من می آیند

وین مددها همه از لذت حالش رسدم

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
غزل شمارهٔ ۱۶۳۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم