مولانا
»
مثنوی معنوی
»
دفتر پنجم
»
بخش ۱۵۵ - تمثیل تن آدمی به مهمانخانه و اندیشههای مختلف به مهمانان مختلف عارف در رضا بدان اندیشههای غم و شادی چون شخص مهماندوست غریبنواز خلیلوار کی در خلیل باکرام ضیف پیوسته باز بود بر کافر و مؤمن و امین و خاین و با همه مهمانان روی تازه داشتی
هست مهمانخانه این تن ای جوان
هر صباحی ضیف نو آید دوان
هین مگو کین ماند اندر گردنم
که هم اکنون باز پرد در عدم
هرچه آید از جهان غیبوش
در دلت ضیفست او را دار خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم گذرای زندگی و عدم پایداری آن اشاره دارد. شاعر به جوانی میگوید که بدنش مانند مهمانخانهای است که هر روز مهمان جدیدی به آن وارد میشود. او توصیه میکند که نگرانی در مورد ماندگاری این مهمانها نداشته باشد، زیرا همه چیز در نهایت از بین خواهد رفت. پیام اصلی این است که هر اتفاقی که در زندگی رخ میدهد، تنها موقتی است و باید به آن به عنوان یک مهمان نگریسته شود.
هوش مصنوعی: این بدن مانند یک مهمانخانه است که هر روز میهمان جدیدی وارد آن میشود.
هوش مصنوعی: مواظب باش که از بار سنگینی که بر دوش من مانده، حرفی نزن. چرا که اکنون، این بار ممکن است به زودی از من جدا شود و به هیچ تبدیل گردد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دنیای ناپیدا به تو برسد و در دل تو کممایه و ضعیف باشد، آن را با خوشحالی بپذیر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.