گنجور

 
مولانا

غیب را ابری و آبی دیگرست

آسمان و آفتابی دیگرست

ناید آن الّا که بر خاصان پدید

باقیان فی لَبْس مِنْ خَلْقٍ جَدید

هست باران از پی پروردگی

هست باران از پی پژمردگی

نفع باران بهاران بوالعجب

باغ را باران پاییزی چو تب

آن بهاری نازپروردش کند

وین خزانی ناخوش و زردش کند

همچنین سرما و باد و آفتاب

بر تفاوت دان و سررشته بیاب

همچنین در غیب انواعست این

در زیان و سود و در ربح و غبین

این دم ابدال باشد زان بهار

در دل و جان روید از وی سبزه‌زار

فعل باران بهاری با درخت

آید از انفاسشان در نیکبخت

گر درخت خشک باشد در مکان

عیب آن از باد جان‌افزا مدان

باد کار خویش کرد و بر وزید

آنک جانی داشت بر جانش گزید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode