حکایت شمارهٔ ۵۸
شیخ روزی در میهنه مجلس میگفت، حمزۀ از جاهی کاردگر کی مرید شیخ بودو شیخ را در حقّ او نظری تمامتر، هر روز که نوبت مجلس شیخ بودی حمزه بگاه از ازجاه برفتی و تا آن وقتی که شیخ از خانه بیرون آمدی او بمیهنه رسیدی و بر جای خود نشستی. این روز حمزه دیرتر میرسید و شیخ را تقاضاء او میبود که درویشی عظیم شکسته و گرم رو بود. در میانۀ مجلس حمزه در رسید، شیخ روی سوی او کرد و گفت در آی ای حمزه! درآی ای حمزه! بیت:
از چهره همه خانه منقش کردی
وز باده رخان ما چو آتش کردی
شادی و نشاط ما یکی شش کردی
عیشت خوش باد کی عیش ما خوش کردی
فریاد از مجلس برآمد و حالتها رفت.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شیخ در مجلسی درباره حمزه، یکی از مریدانش صحبت میکند. هر روز حمزه قبل از شیخ به مجلس میرسید، اما امروز دیرتر آمده است. شیخ وقتی او را میبیند، به او خوشآمد میگوید و او را دعوت میکند که داخل مجلس شود. او به یاد میآورد که چگونه راهیاش شادی و نشاط را در مجلس افزایش داده و زندگیاش را بر دیگران خوش کرده است. با ورود حمزه، فضایی شاداب و پرانرژی در مجلس حاکم میشود.
هوش مصنوعی: شیخ روزی در مجلسش میگفت که حمزه، که از جایی کارگر شیخ بود و نظر خاصی به او داشت، هر روز به محض اینکه نوبت مجلس میشد، صبح زود از خانهاش به میهنه میآمد و تا زمان خروج شیخ از خانه، در آنجا منتظر مینشست. اما آن روز حمزه دیرتر از همیشه به مجلس رسید و شیخ متوجه شد که او به شدت خسته و گرم است. در میانه مجلس، وقتی حمزه وارد شد، شیخ به سمت او نگاه کرد و گفت: «ای حمزه، بیا داخل!»
هوش مصنوعی: تو با زیباییهای چهرهات تمام خانهام را مزین کردی و با شراب لبهایت دلم را مانند آتش روشن کردی.
هوش مصنوعی: شادی و سرور ما را تو یکی خراب کردی، خوش به حال تو که لذت زندگیات را بالا بردی، چرا که حال ما را هم شیرین کردی.
هوش مصنوعی: فریادی از جمعیت بلند شد و حال و هوا تغییر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.