گنجور

 
میبدی

این سوره صد و سی حرفست. سی و سه کلمه. نه آیت، جمله به مکه فرو آمد.

و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و در فضیلت سوره خبر ابی بن کعب است از پیغامبر (ص) گفت: «هر که این سوره بر خواند، اللَّه تعالی او را بعدد هر کس که پیغامبری را افسوس داشته ده نیکی در دیوان او بنویسد. و این سوره اندر شأن کافران‌ مکه فرو آمد. ولید مغیره و امیّة خلف و اخنس شریق که بر رهگذر مصطفی (ص) و یاران می‌نشستند، چون یکی از ایشان بگذشتی از پس وی سخن ناسزا گفتندی، بلب همی‌گزیدند و بچشم و ابرو همی‌نمودند و بزبان همی‌گفتند. گهی رویاروی طعن همی‌کردند و ناسزا همی‌گفتند، گهی از پس پشت عیب همی‌جستند و افسوس همی‌داشتند. تا ربّ العزّة این سوره در شأن ایشان فرو فرستاد و بد سرانجامی ایشان بیان کرد، گفت: وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ و قیل: هو عامّ فی حقّ کلّ من هذه صفته. قال ابن عباس: الهمزة و اللّمزة معناهما واحد و هو العیّاب المشّاء بالنّمیمة، المفرّق بین الاحبّة، الباغی للبری‌ء العیب.

روی عن اسماء بنت یزید قالت: قال رسول اللَّه (ص): «الا اخبرکم بخیارکم»؟ قالوا بلی یا رسول اللَّه. قال: «الّذین اذا رأوا ذکر اللَّه عزّ و جلّ ثمّ قال: «اخبرکم بشرارکم»؟ قالوا: بلی قال: «المشّاؤن بالنّمیمة، المفرّقون بین الاحبّة، الباغون للبرءاء العیب».

و قال مقاتل: الهمزة الّذی یعیبک فی الغیب و اللّمزة یعیبک فی الوجه. و قال ابو العالیة و الحسن علی ضدّه. و قال سعید بن جبیر و قتادة الهمزة الّذی یأکل لحوم النّاس یغتابهم. و اللّمزة الطّعّان علیهم. و قال ابن زید: الهمزة الّذی یهمز النّاس بیده و یضربهم و اللّمزة الّذی یلمز النّاس بلسانه و یعیبهم. و یرمز بحاجبه و یشیر برأسه، و الهمزة و اللّمزة ساکنتا المیم الّذی یفعل ذلک به.

قال النّبی (ص): «انّی لاعرف قوما یضربون صدورهم ضربا یسمع اهل النّار.» قیل: من هم یا رسول اللَّه؟ قال: «هم الهمّازون اللّمّازون الّذین یلتمسون عورات المسلمین و یهتکون ستورهم و یشنعون علیهم من الفواحش ما لیس فیهم.»

ثمّ وصفه فقال: الَّذِی جَمَعَ مالًا قرأ ابو جعفر و ابن عامر و حمزة و الکسائی: جمّع بالتّشدید المیم علی التّکثیر. و قرأ الآخرون بالتّخفیف. وَ عَدَّدَهُ ای احصاه مرّة بعد اخری و حفظ عدده، و التّعدید الحفظ من غیر ان یؤدّی حقّ اللَّه منه. و قیل: عَدَّدَهُ ای اکثره لانّ فی تکثیر عینه تکثیر عدده. و قال الحسن: صنّفه ابلا و غنما و ارضا و ذهبا و فضّة. یَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ فی الدّنیا یظنّ انّه لا یموت مع یساره. قال الزّجاج: ای یعمل عمل من یظنّ انّه یبقی لیساره و یخلد فی الدّنیا لماله. فحیفظ ماله کحفظ الانسان حیاته کانّ ما ینقص منه ینقص من عمره.

کَلَّا ای لیس لامر علی ما یحسب و قیل: هو متّصل بما بعده و معناه حقّا.

لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ای لیطرحنّ فی جهنّم و «الحطمة» من اسماء النّار و هی سبع درکات. فاسم الاولی جهنّم لانّها تتجهّم فی وجوه الخلق و هو موضع اهل التّوحید و لا نار فیها و لکنّه یصل حرّ النّار الیهم فاذا خرج اهل التّوحید منها جعلت طبقا علی سائر الدّرکات. و الدّرکة الثّانیة لظی و هی الّتی تتلظّی ای تتلهّب. و الثّالثة سقر و هی الّتی تسقر ای تذیب ما القی فیها من قول العرب: سقرته الشّمس. ای اذابته. و الرّابعة «الحطمة» و هی الّتی تحطم ما فیها ای تکسر و قیل: «الحطمة» الکثیرة الأکل سمّیت حطمة لانّه یأکل بعضها بعضا. و رجل حطمة ای اکول.

و الخامسة الجحیم. و هی النّار العظیمة تقول: اجحمت النّار فجحمت. و السّادسة السّعیر و هی المسعورة ای الموقدة غایة الایقاد. و السّابعة الهاویة و هی الّتی تهوی باهلها ای تهلکهم. و هذه الدّرکات تحت الصّخرة، و الصّخرة تحت الثّری، و الثّری تحت الحوت، و الحوت تحت الثّور، و الثّور تحت الارض السّابعة. قوله: وَ ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ تعجیب و تعظیم، معناه: ما أَدْراکَ مَا الْحُطَمَةُ لو لا انّ اللَّه تعالی بیّن شأنها لک. نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ تفسیر لها، الْمُوقَدَةُ المسعّرة الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَةِ ای تحرق الجلود و الاجسام حتّی تصل الی القلوب ثمّ یعاد ما احرق منها جدیدا، و قیل: هی الّتی یبلغ المها الی القلب الالم اذا وصل الی القلب مات صاحبه. فهم فی حال من یموت و لا یموتون. کقوله: «لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیی‌».

إِنَّها عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ تهمز و لا تهمز فبالهمز من آصدت الباب و بغیر الهمز من اوصدت الباب. و المعنی: انّ النّار او «الحطمة» مطبقة مغلقة لا یدخلها روح و لا فرج.

فِی عَمَدٍ قرأ حمزة و الکسائی و ابو بکر بضمّتین، و الآخرون بفتحتین و هی اختیار ابی حاتم لقوله تعالی: «رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ» و هما جمعان للعمود مثل ادیم و ادم و ادم. و قال ابو عبیدة هو جمع عماد مثل اهاب و اهب و اهب. قوله: «مُمَدَّدَةٍ» من صفة العمد ای انّها قیود طوال ذات حلق فهم فیها یعذّبون. و قیل: یمدّ ارجل الکفّار فی العمد من النّار. و قیل: «العمد الممدّدة» اغلال فی اعناقهم. و قیل: فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ علی ابواب جهنّم مدّت بها الأبواب لا یمکنهم الخروج. و قال الحسن: تفسیر ذلک فی الکهف: «أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها» فلجهنّم سرادق و للسّرادق عمد و ظاهر الآیة انّهم یجعلون فی العمد ثمّ تمدّ تلک العمد فی النّار. و اللَّه اعلم.

روی عن انس بن مالک قال: قال رسول اللَّه (ص): «المؤمن کیّس فطن حذر وقّاف متثبّت، لا یعجل عالم ورع و المنافق.

«هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» حطمة کحاطب اللّیل لا یبالی من این کسب و فیما انفق.