گنجور

 
میبدی

قوله: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز اذا اراد اعزاز عبد وفّقه لعرفانه، ثمّ زیّنه باحسانه، ثمّ استخلصه بامتنانه، فعصمه من عصیانه، ثمّ قبضه علی ایمانه، ثمّ بوّأه فی جنانه، ثمّ اکرمه برضوانه، ثمّ اکمل نعمته برؤیته و عیانه.

نام خداوند کریم مهربان، لطیف و رحیم و نوازنده بندگان، یگانه و یکتا در نام و در نشان، دارنده جهان و نعمت بخش آفریدگان و دلگشای دوستان ببنده نوازی معروف، بمهربانی موصوف، بفضل خود باز آمده بوفای امیدواران، بلطف خود پذیرنده حقیرهای پرستندگان، بکرم خود سازنده کار بندگان در دو جهان، بمهربانی خود نوازنده ضعیفان و شنونده دعای عاجزان. از کمال کرم او نکته‌ای شنو هر شب بوقت سحر، آن ساعت که وقت نیاز دوستان بود، هنگام راز و نیاز عاشقان بود، آن ساعت که نسیم صبای مهر بر دل مشتاقان وزد، آن ساعت که ربّ العزّة سوگند بوی یاد میکند که: وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ بر بساط وَ نَحْنُ أَقْرَبُ در خلوت وَ هُوَ مَعَکُمْ سرّا بسرّ شراب انا جلیس من ذکرنی بی زحمت اغیار بجان دوستان میرساند و از زناد یُنَزِّلَ اللَّهُ آتش نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ در دل سوختگان می‌زند و بیماران را تعهّد می‌کند و بکمند لطف رمیدگان را بدرگاه میکشد که عبادی اگر طاعت آرید، قبول بر من ور سؤال کنید، عطا بر من ور گناه کنید، عفو بر من. آب در جوی من، راحت در کوی من، طرب در طلب من انس با وصال من، شادی بدیدار من.

امروز در دنیا با بنده عاجز چنین خطاب میکند و فردا در عرصه عظمی و انجمن کبری با بنده عاصی گوید: یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ؟ این عجب نگر، تهدیدی لطف آمیغ! خود سؤال میکند و در نفس سؤال بنده را تلقین جواب میکند، بآنچه گفت: بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ. نام کریم با یاد بنده میدهد تا بنده گوید: غرّنی بک کرمک و لو لا کرمک ما فعلت لانّک رأیت فسترت و قدرت فامهلت:

یقول مولای: اما تستحی

ممّا اری من سوء افعالک؟!

فقلت: یا مولای رفقا، فقد

افسدنی کثرة افضالک!

یحیی معاذ گفت: روز رستاخیز چون خلق اوّلین و آخرین را بر آن مقام سیاست و هیبت بدارند و سؤال کنند، اگر از جناب جبروت و درگاه عزّت خطاب آید که: ما غرّک بی»؟ من بتوفیق الهی و تأیید ربّانی جواب دهم گویم: غرّنی برّک سالفا و آنفا. آن نیکوئیهای قدیم و حدیث، نواختهای نهان و آشکارا که از فضل و برّ تو یافته‌ام آنست که دیده مرا بتو فریفته کرد! بو بکر وراق گفت: لو قال لی: ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ لقلت: غرّنی کرم الکریم! و قیل لفضیل: لو اقامک اللَّه

بین یدیه یوم القیامة، فقال: ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ما ذا کنت تقول؟ قال: اقول: غرّنی سترک المرخی فنظمه محمد بن سماک فقال:

یا کاتم الذّنب اما تستحی

اللَّه فی الخلوة ثانیکا؟!

غرّک من ربّک امهاله

و ستره طول مساویکا

و فی الحدیث الصّحیح: انّ اللَّه عزّ و جلّ یدن المؤمن فیضع علیه کنفه و یستره فیقول: «أ تعرف ذنب کذا؟ أ تعرف ذنب کذا»؟ فیقول: نعم، ای ربّ، حتّی قرّره بذنوبه، و رأی فی نفسه انّه هلک. قال: «سترتها علیک فی الدّنیا و انا. اغفرها لک الیوم».