گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند جهان دار دشمن پرور ببخشایندگی دوست بخشای بمهربانی.

الْحَاقَّةُ (۱) مَا الْحَاقَّةُ (۲) آن روز و آن کار بودنی.

وَ ما أَدْراکَ مَا الْحَاقَّةُ (۳) و چه چیز ترا دانا کرد و چه دانی که آن روز چه روز است و آن کار چه کار؟

کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ (۴) دروغ زن گرفت ثمود و عاد بروز رستاخیز

فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَةِ (۵) اما ثمود تباه کردند و هلاک ایشان را بنافرمانی ایشان.

وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا امّا عاد تباه کردند و هلاک ایشان را: بِرِیحٍ صَرْصَرٍ عاتِیَةٍ (۶) ببادی سخت سرد شوخ نافرمان.

سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ أَیَّامٍ برگماشت آن را بر ایشان هفت شب و هشت روز. حُسُوماً پیوسته بر هم روزهای شوم بادها که از خان و مان ایشان اثر و نشان نگذاشت. فَتَرَی الْقَوْمَ فِیها صَرْعی‌ تو بینی آن گروهان اندر آن عذاب افکنده. کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَةٍ (۷) گویی که ایشان خرما بنان‌اند بی شاخ افکنده از رستنگاه.

فَهَلْ تَری‌ لَهُمْ مِنْ باقِیَةٍ (۸) ازیشان هیچکس مانده می‌بینی؟

وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِکاتُ بِالْخاطِئَةِ (۹) و فرعون و ایشان که با او بودند و قوم لوط بد خویش آوردند.

فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ نافرمان شدند در فرستاده خداوند خویش.

فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِیَةً (۱۰) فرا گرفت خداوند ایشان را فراگرفتنی بیش از آنکه میترسیدند و افزون از آن کرد که میکردند.

إِنَّا لَمَّا طَغَی الْماءُ ما آن گه که آب نافرمان شد. حَمَلْناکُمْ فِی الْجارِیَةِ (۱۱) برداشتیم شما را در کشتی.

لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً تا آن را یادگاری کنیم وَ تَعِیَها أُذُنٌ واعِیَةٌ (۱۲) و دریابد و نگهدارد آن را گوشی دریابنده و نگاه دارنده.

فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ نَفْخَةٌ واحِدَةٌ (۱۳) آن گه که دردمند در صور یک دمیدن.

وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ و بردارند زمینها و کوه‌ها. فَدُکَّتا دَکَّةً واحِدَةً (۱۴) و درهم کوبند آن را یک در هم کوفتن.

فَیَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ (۱۵) آن روز آنست که بودنی ببود و افتادنی بیفتاد.

وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ و آسمان برشکافت فَهِیَ یَوْمَئِذٍ واهِیَةٌ (۱۶) آسمان آن روز سست شود و تباه.

وَ الْمَلَکُ عَلی‌ أَرْجائِها و فرشتگان بر کرانهای آسمان ایستاده مینگرند وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ (۱۷) و برگیرد عرش خداوند تو زبر ایشان آن روز هشت فریشته.

یَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ آن روز پیش آرد شما را لا تَخْفی‌ مِنْکُمْ خافِیَةٌ (۱۸) پوشیده نماند از شما هیچ نهان بر اللَّه.

فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ امّا آن کس که او را نامه دهند براست دست.

فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ (۱۹) گوید: بیائید نامه من گیرید و برخوانید.

إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَهْ (۲۰) من بی گمان بودم، میدانستم که من امروز می‌شمار باید دید.

فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ (۲۱) او در زندگانی است پسندیده.

فِی جَنَّةٍ عالِیَةٍ (۲۲) در بهشتی در بالا گزیده و پسندیده.

قُطُوفُها دانِیَةٌ (۲۳) خوشه‌های آن از دست چننده نزدیک.

کُلُوا وَ اشْرَبُوا خورید و آشامید هَنِیئاً نوش باد شما را گوارنده بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ (۲۴) این بآن کردارهاست که پیش خود فرا فرستادید در روزگارهای گذشته.

وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ و اما آنکه نامه او بچپ دست دهند، فَیَقُولُ گوید: یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ (۲۵) کاشک مرا نامه من ندادندی.

وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ (۲۶) کاشک من هرگز ندانستمی که شمار من چیست.

یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ (۲۷) ای کاشک آن مرگی که مردم را در دنیا بود، آن مرگ بر من همیشی بودی.

ما أَغْنی‌ عَنِّی مالِیَهْ (۲۸) مال من مرا امروز بکار نیامد.

هَلَکَ عَنِّی سُلْطانِیَهْ (۲۹) توان من تباه شد.

خُذُوهُ گیرید او را. فَغُلُّوهُ (۳۰) دستهای او را بر گردن او بندید.

ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ (۳۱) آن گه سوختن را او را بآتش رسانید.

ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ انگه او را در زنجیر کنید ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً درازی آن هفتاد گز. فَاسْلُکُوهُ (۳۲) اندر کشید او را.

إِنَّهُ کانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ (۳۳) او بنگرویده بود بآن خدای بزرگوار.

وَ لا یَحُضُّ عَلی‌ طَعامِ الْمِسْکِینِ (۳۴) و بر طعام دادن نمی‌انگیخت.

فَلَیْسَ لَهُ الْیَوْمَ هاهُنا حَمِیمٌ (۳۵) او را آن روز هیچ دوست نیست.

وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِینٍ (۳۶) و نیست او را آنجا هیچ خورش مگر از آنچه از قذرهای او برفت.

لا یَأْکُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ (۳۷) نخورد آن را مگر او که در راه حقّ خطا کرد و از راستی بیفتاد.

فَلا أُقْسِمُ سوگند میخورم بِما تُبْصِرُونَ (۳۸) وَ ما لا تُبْصِرُونَ (۳۹) بهر چه می‌بینید از آفریده‌

و هر چه نمی‌بیند.

إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ (۴۰) که این باز گفت فرستاده‌ای استوارست راستگوی، پاک مقام.

وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ آن سخن شعرگویی نیست قَلِیلًا ما تُؤْمِنُونَ (۴۱) چون اندک میگروید.

وَ لا بِقَوْلِ کاهِنٍ و نه سخن کاهنی است قَلِیلًا ما تَذَکَّرُونَ (۴۲) چون اندک پند می‌پذیرید و می‌دریاوید.

تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ (۴۳) فرو فرستاده‌ای است که از خداوند جهانیان.

وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ (۴۴) و اگر رسول بر ما هیچ سخن فرانهادی جز از گفته ما.

لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمِینِ (۴۵) دست او گرفتیمی.

ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِینَ (۴۶) آن گه مارک دل او بگسستیمی.

فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِینَ (۴۷) هیچکس از شما باز دارنده عذاب نیست ازو.

وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ (۴۸) و این سخن یادگارست» پرهیزگاران را.

وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبِینَ (۴۹) و ما دانسته بودیم و میدانیم که از شما گروهی دروغ زن گیرانند باین سخن.

وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَی الْکافِرِینَ (۵۰) و این پیغام بر کافران فردا حسرتی است و پشیمانی.

وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیَقِینِ (۵۱) و این راست است بدرستی.

فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ (۵۲) بپاکی یاد کن نام خداوند خویش آن بزرگوار.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode