گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (۴۶) آن را که میترسد از ایستاد نگاه پیش خداوند خویش، او راست دو بهشت.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۴۷) بکدام از نعمتهای خداوند خویش خداوند خویش را می‌نااستوار گیرید ای آدمیان و پریان.

ذَواتا أَفْنانٍ (۴۸) آن دو بهشت پر درختانست و پر شاخها آن و با گوناگون نعمتها و شادیها.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۴۹).

فِیهِما عَیْنانِ تَجْرِیانِ (۵۰). در آن دو بهشت دو چشمه روانست.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۵۱).

فِیهِما مِنْ کُلِّ فاکِهَةٍ زَوْجانِ (۵۲) در آن دو بهشت از هر میوه دو جفت است، دو طعم و دو رنگ و دو بوی.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۵۳).

مُتَّکِئِینَ عَلی‌ فُرُشٍ، بازنشستگان‌اند خفتگان بر جامها باز گسترده.

بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ آسترها آن فراش از دیبا ستبر.

وَ جَنَی الْجَنَّتَیْنِ دانٍ (۵۴) و میوه آن دو بهشت از دست چنندگان نزدیک‌

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۵۵).

فِیهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ، در آن فراشها کنیزکان‌اند فرو داشته چشمان.

لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (۵۶)، دست بایشان نبرده هیچ آدمی و نه پری.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۵۷).

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۵۹).

کَأَنَّهُنَّ الْیاقُوتُ وَ الْمَرْجانُ (۵۸)، گویی که آن کنیزکان مرواریداند و یاقوت.

هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ (۶۰)، هست پاداش نیکویی مگر هم نیکویی..؟.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۶۱).

وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ (۶۲). و جز از آن دو بهشت دو بهشت دیگرند.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۶۳)

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۶۵).

مُدْهامَّتانِ (۶۴) دو بهشت سخت ژرف رنگ و سیراب رنگ.

هِما عَیْنانِ نَضَّاخَتانِ (۶۶)

، در آن دو چشمه‌اند که آب از بوم بهشت برمی‌اندازند و برمیجوشند.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۶۷).

فِیهِما فاکِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ (۶۸)، در آن دو بهشت میوه‌هاست و خرما ستان و انار.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۶۹).

فِیهِنَّ خَیْراتٌ حِسانٌ (۷۰)، در آن بهشتها کنیزکان‌اند نیکان در آفرینش و در خوی، نیکوان‌اند در چهره و در روی.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۷۱).

حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِی الْخِیامِ (۷۲)، سیاه چشمان‌اند از چشمها بیگانگان نگه داشته و در خیمها بداشته.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۷۳).

لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ (۷۴) خالی ندید ایشان را پیش از خداوندان ایشان هیچ کس نه مردم نه پری.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۷۵).

مُتَّکِئِینَ عَلی‌ رَفْرَفٍ خُضْرٍ بناز نشستگان‌اند بر رفرف سبز در باغها رنگارنگ، وَ عَبْقَرِیٍّ حِسانٍ (۷۶)، و بساطها گران مایه نیکو.

فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (۷۷).

تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ، چون پاک است و بی‌عیب خداوند تو، ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ (۷۸)، خداوند با بزرگواری و بنده‌نوازی.