گنجور

 
میبدی

این سورة دو هزار و سیصد و چهل و نه حرف است و پانصد و سی و نه کلمت و سی و هشت آیت. خلافست میان علماء تفسیر که این سورة مکی است یا مدنی.

سدّی و ضحاک گفتندی مکی است، مجاهد گفت مدنی است. ابن عباس گفت و قتاده مدنی است مگر یک آیت: وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً. میگویند این آیت آن روز فرو آمد که از مکه بیرون آمد بهجرت، رسول خدا (ص) با مکه مینگریست و اندوه مفارقت وطن در دل وی اثر میکرد، تا رب العزة تسلی دل وی را این آیت فرستاد. و در این سوره دو آیت منسوخ است: یکی فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ الی قوله: فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً این منسوخ است بآن آیت که در سورة الانفالست گفت: فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ.

آیت دیگر: وَ لا یَسْئَلْکُمْ أَمْوالَکُمْ، منسوخ است بقوله: إِنْ یَسْئَلْکُمُوها فَیُحْفِکُمْ تَبْخَلُوا وَ یُخْرِجْ أَضْغانَکُمْ، و در فضیلت سورة، ابی کعب گفت: قال رسول اللَّه (ص) من قرأ سورة محمد کان حقا علی اللَّه ان یسقیه من انهار الجنة.

قوله: الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ. ای امتنعوا عن الایمان صدودا و صدوا الناس عن الایمان صدا، أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ ای ابطلها فلم یقبلها.

این آیت در شأن قومی مشرکان فرود آمد که در کفر خویش صله رحم بپای داشتند و عمارت مسجد حرام میکردند و مردمان را طعام میدادند. رب العالمین آن عملهای ایشان باطل کرد که هیچ نپذیرفت و ثواب آن ضایع. زیرا که خود از راه هدی برگشتند و دیگران را نیز از ایمان برمیگردانیدند.

ابن عباس گفت در شأن مطعمان روز بدر فرود آمد، دوازده مرد بودند: بو جهل و عتبة و شیبه و ولید بن عتبة و عقبة بن ابی معیط و امیة بن خلف و منبه و نبیه و حکیم بن حزام و زمعة بن الاسود و الحارث ابن عامر بن نوفل و ابو البختری. این دوازده مرد، ورزیدن کفر، بر عداوت رسول (ص) هزینه میکردند و طعام میدادند و پیوسته در راهها رصد داشتند تا مردم را از رسول خدا و اسلام باز میداشتند و بکفر میفرمودند.

وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ، مهاجران و انصاراند، مهاجران هجرت کردند با رسول و خان و مان خود بگذاشتند بر دوستی خدا و رسول و انصار با مهاجران مواسات کردند و ایشان را در آنچه داشتند بر خود میگزیدند، آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلی‌ مُحَمَّدٍ یعنی القرآن وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ، لانه ناسخ لسائر الکتب و الناسخ حق، و قیل هو یعود الی محمد (ص) و قیل یعود الی ایمانهم، کَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ، ای اللَّه کفّر عنهم سیّئاتهم غفرها لهم و سترها علیهم، وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ ای حالهم و شأنهم فی دینهم و دنیاهم، و البال لا یثنی و لا یجمع، قال ابن عباس عصمهم ایام حیاتهم یعنی ان هذا الاصلاح یعود الی اصلاح اعمالهم حتی لا یعصوا و قیل البال القلب و انشدوا:

لو کنت من بالک لم تنسنی

لکننی لم اک فی بالکا

ذلِکَ اشارة الی الاضلال و الاصلاح، بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یعنی بسبب انّ الذین کفروا، اتَّبَعُوا الْباطِلَ، و هو الشرک «و» بسبب أَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ، و هو القرآن، کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ ای هکذا یبیّن اللَّه لامّة محمد (ص) امثال من کان قبلهم و هلاکهم و قیل یبیّن اللَّه امثال حسنات المؤمنین و سیئات الکافرین.

فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ، نصب علی الاغراء، ای فاضربوا رقابهم و هذا کنایة عن القتل بالسلاح، حَتَّی إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ، ای بالغتم فی القتل و قهرتموهم، فَشُدُّوا الْوَثاقَ، یعنی فی الاسر، شدّ و هم بالحبال و السیور المحکمة الوثیقة حتی لا یقتلوا منکم و الاسر یکون بعد المبالغة فی القتل، کما قال تعالی: ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْری‌ حَتَّی یُثْخِنَ فِی الْأَرْضِ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً، یعنی بعد ان تاسروهم فامّا ان تمنّوا علیهم منّا باطلاقهم من غیر عوض و اما ان تفادوهم فداء. علماء دین در حکم این آیت مختلف‌اند. قول قتاده و سدّی و ضحاک و ابن جریح آنست که این آیت منسوخ است و ناسخ آن، آیات قتل است که رب العزة میگوید: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ و این مذهب اوزاعی است و اصحاب رأی، گفتند بحکم این آیات چون کافر در دست مسلمان افتاد باسیری، منّ و فدا بروی روا نیست و جز قتل وی روی نیست، اما ابن عمر و حسن و عطا و بیشترین صحابه میگویند که: این آیت محکم است و منسوخ نیست و حکم آن ثابت است و مذهب شافعی و احمد و سفیان ثوری و اسحاق اینست که گفتند: مرد بالغ عاقل کافر که اسیر افتاد در دست مسلمانان امام در حق او مخیّر است، اگر خواهد او را بکشد و گر خواهد برده گیرد و گر خواهد منت بر وی نهد و بی‌عوض و بی‌فدا او را رها کند و گر خواهد او را بمال باز فروشد یا باسیران مسلمان که در دست کافران باشند باز فروشد، یک اسیر کافر، بدو اسیر مسلمان. ابن عباس گفت: آیت منّ و فداء آن گه فرو آمد که مسلمانان انبوه گشتند و کار اسلام و سلطان دین قوی گشت و این حکم ثابت بود در روزگار رسول (ص) و در روزگار خلفاء راشدین. و خبر درست است که ثمامة ابن اثال از بنی حنیفه اسیر گرفتند یاران رسول، و او را در ستون مسجد بستند. رسول خدا (ص) بنزدیک وی شد گفت: ما عندک یا ثمامة نزدیک تو چیست یا ثمامة یعنی سر چه داری و چه خواهی کرد و رسول خدا از وی تعرف اسلام میکرد. و ثمامة گفت: یا محمد ان تقتلنی تقتل ذا دم و ان تنعم، تنعم علی شاکر و ان کنت ترید المال فسل منه ما شئت.

یا محمد اگر بکشی خونیی را کشته باشی و اگر انعام کنی و منّت نهی، بر شاکری سپاس دار منت نهاده باشی و اگر مال خواهی چندان که خواهی هست. رسول او را هم چنان فرا گذاشت تا دیگر روز باز آمد و همان سؤال کرد و همان جواب شنید.

سوم روز باز آمد و همان سؤال و همان جواب رفت. آن گه رسول خدا منت نهاد و او را رها کرد، گفت: اطلقوا ثمامة، از بند اسر، او را بگشائید و رها کنید. ثمامة در آن حال رفت و غسلی برآورد و بمسجد باز آمد و گفت: اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمدا رسول اللَّه. آن گه گفت یا محمد و اللَّه که از نخست هیچ کس بمن از تو دشمن‌تر نبود و اکنون در روی زمین هیچ کس بمن از تو دوست‌تر نیست و اللَّه که بمن هیچ دین دشمن‌تر از دین تو نبود و اکنون هیچ دین بمن دوست‌تر از دین تو نیست و اللَّه که بمن هیچ بقعت بغیض‌تر از بقعت تو نبود و اکنون هیچ بقعت بدل من شیرین‌تر و عزیزتر از بقعت تو نیست.

و عن عمران بن حصین قال: اسر اصحاب رسول اللَّه (ص) رجلا من بنی عقیل فاوثقوه و کانت ثقیف قد اسرت رجلین من اصحاب النبی (ص) ففداه رسول اللَّه (ص) بالرجلین الّذین اسرتهما ثقیف. قوله: حَتَّی تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها ای اثقالها و احمالها یعنی حتی تضع اهل الحرب السلاح فیمسکوا عن الحرب و اصل الوزر ما یحمله الانسان فسمّی الاسلحة اوزارا لانها تحمل و قیل الحرب هم المحاربون کالشرب و الرکب و قیل الاوزار الآثام و معناه حتی یضع المحاربون آثامها، بان یتوبوا من کفرهم، فیؤمنوا باللّه و رسوله. و قیل حتّی تضع حربکم و قتالکم اوزار المشرکین و قبائح اعمالهم بان یسلموا.

قال مجاهد و سعید و قتاده حتی تنقطع الحرب و لا یکون فی الارض مشرک و هذا یکون زمان نزول عیسی بن مریم و الجهاد لا ینقطع ما دام فی الارض مشرک و معنی الایة: اثخنوا المشرکین بالقتل و الاسر حتی یدخل اهل الملک کلها فی الاسلام و یکون الدین کلّه للَّه فلا یکون بعده جهاد و لا قتال و ذلک عند نزول عیسی بن مریم (ع).

و جاء فی الحدیث عن النبی (ص): الجهاد ماض منذ بعثنی اللَّه الی ان یقاتل آخر امتی الدّجال، و قال (ص): یوشک من عاش منکم ان یلقی عیسی اماما هادیا و حکما عدلا یکسر الصلیب و یقتل الخنزیر، و تضع الحرب اوزارها حتی تدخل کلمة الاخلاص کلّ بیت من و بر او مدر بعز عزیز او ذل دلیل و یبتزّ قریشا الا مارة بان ینزعها عنهم.

ابتزّ أی سلب.

قوله: «ذلک» ای الحکم فیهم ذلک، فهو مبتداء و خبر، وَ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ فاهلکهم بغیر قتال، وَ لکِنْ، امر بالقتال، لِیَبْلُوَا بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ‌، یمتحنکم بمقاتلة الکفار لیظهر المحق من المبطل و یصیر من قتل من المؤمنین الی الثواب و من قتل من الکافرین الی العذاب، وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ، قرأ ابو عمرو و یعقوب و حفص: قتلوا بضم الکاف و کسر التاء بالتخفیف، یعنی الشهداء و قرأ الآخرون قاتلوا بالالف من المقاتلة و هم المجاهدون، فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمالَهُمْ خلاف الکفّار.

قال قتاده: نزلت هذه الایة یوم احد و قد فشت فی المسلمین الجراحات و القتل، سَیَهْدِیهِمْ ایام حیاتهم فی الدنیا الی ارشد الامور و فی الآخرة الی الدرجات وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ ای یرضی خصمائهم و یقبل اعمالهم. و قیل سَیَهْدِیهِمْ الی جواب المنکر و النکیر فی القبر، وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ حالهم فی النعیم و کرّر لان الأول سبب للنعیم و الثانی نفس النعیم، یصلح بالهم ای قلوبهم باخراج الغلّ منها.

وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَها لَهُمْ، ای بیّن لهم منازلهم فی الجنة، حتی یهتدوا الی مساکنهم کانّهم سکّانها منذ خلقوا فیکون المؤمن اهدی الی درجته و خدمه منه الی منزله و اهله فی الدنیا. هذا قول اکثر المفسرین و قیل عرّفها لهم ای عرّف ان طریق الوصول الیها الحسنات و روی عطاء عن ابن عباس، عرفها لهم، ای طیّبها لهم من العرف و هو الریح الطیبة و طعام معرّف ای مطیّب.

روی عن اسماعیل بن رافع عن انس بن مالک (رض) قال: قال رسول اللَّه (ص): بینما اهل الجنة علی خیول من یاقوت سروجها من ذهب و لحمها من ذهب، یتحدثون تحت ظل الشجرة کل ورقة منها یسبح اللَّه عز و جل و یحمده و یقدسه فبینما هم یتحدثون عن الدنیا اذ اتاهم آت عن ربهم عز و جل ان اجیبوا ربکم فینزلون عن خیولهم الی کثب من مسک ابیض افیح فیها منابر من ذهب و منابر من نور و منابر من لؤلؤ و منابر من یاقوت و منابر من فضة فیجلسون علیها فیقول الجبار جل جلاله و تقدست اسماؤه مرحبا بخلقی و زواری و اهل طاعتی، اطعموهم فیطعمونهم طعاما ما طعموا قبله مثله فی الجنة قط، ثم یقول جل جلاله مرحبا بخلقی و زواری، و اهل طاعتی البسوهم فیلبسونهم ثیابا ما لبسوا مثلها قط فی الجنة، ثم یقول تبارک و تعالی مرحبا بخلقی و زواری و اهل طاعتی اکلوا و شربوا و البسوا و عطروا، حق لی ان اتجلی لهم فینظرون الی وجهه عز و جل فیتجلی لهم تبارک و تعالی فیقعون له سجدا فیقول عبادی ارفعوا رؤسکم فلیس هذا موضع عبادة فیرفعون رؤسهم و یرکبون خیولهم فیبعث اللَّه عز و جل علیهم سحابة تمطرهم مسکا ابیض ثم یبعث اللَّه عز و جل علیهم ریحا تدعی المثیرة فتدخل ثیابهم المسک الأبیض فاذا رجعوا الی ازواجهم من الحور العین قلن یا ولی اللَّه الا نسمعک شیئا لیس من مزامیر الشیطان فیسمعنه من حمد اللَّه عز و جل و تقدیسه و تهلیله شیئا ما دخل اذنیه قط، ثم ینظر الی واحدة لم یکن یراها فی منزله فیقول من انت فتقول انا المزید زادنیک ربی عز و جل.

قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یعنی دینه و رسوله، یَنْصُرْکُمْ علی عدوکم وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ علی الصراط. و قال قتادة حق علی اللَّه ان ینصر من نصره لقوله: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ و ان یزید من شکره لقوله: لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ، و ان یذکر من ذکره لقوله: فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ، و ان یوفی بعهدکم لقوله تعالی: أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ.

وَ الَّذِینَ کَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ، فی الدنیا بالقتل و فی العقبی بالتردّی فی النار ای عثارا لهم ضد الانتعاش و تثبیت الاقدام و قیل تعسا لهم ای بعدا لهم و شفاء و خیبة و المعنی اتعبهم اللَّه فتعسوا تعسا، وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ لانها کانت فی طاعة الشیطان.

ذلِکَ ای ذلک التعس و الاضلال، بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ استثقلوا القرآن، فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ فلم ینالوا بها خیرا. قال ابن عیسی انما کرّر لیکون کلّما ذکروا وصل ذکرهم بالذم و التحقیر و الاخبار بسوء الحال ثم خوّف الکفار.

فقال تعالی: أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ای اهلکهم، وَ لِلْکافِرِینَ أَمْثالُها ای لمشرکی قریش امثال تلک العقوبات ان لم یؤمنوا، هذا کقوله: أَ لَمْ نُهْلِکِ الْأَوَّلِینَ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرِینَ.

ذلِکَ، ای ذلک الذی ذکرت من نصر المؤمنین و تعس الکافرین، بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا، ولیّهم و ناصرهم، وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی‌ لَهُمْ ای لا ناصر لهم.

قال المبرد: اللَّه مولی العبد من ثلاثة اوجه: الاختراع و ملک التصرف فیه و هو غیر الاختراع و النصرة و الولایة، فهو جل جلاله ولی المؤمنین و الکافرین من جهة الاختراع و التصرف فیهم. و مولی المؤمنین خاصة من جهة النصرة و الولایة. ثم ذکر مآل الفریقین فقال: إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ، وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ فی الدنیا، وَ یَأْکُلُونَ کَما تَأْکُلُ الْأَنْعامُ، لیس لهم همة الا بطونهم و فروجهم و هم لاهون ساهون عما فی غد و قیل من کانت همته ما یأکل، فقیمته ما یخرج منه. و قیل المؤمن فی الدنیا یتزودوا المنافق یتزین و الکافر یتمتع.

و قیل الاکل علی وجهین: اکل للشهوة و المصلحة و هو اکل العاقل و اکل للشهوة فقط و هو اکل الانعام و البهائم و قیل شبّههم بالانعام لاکلهم بالشره و النهم و لجهلهم عاقبة امرهم و ما یجب علیهم معرفته و لترکهم الاستدلال بالآیات، وَ النَّارُ مَثْویً لَهُمْ یجوز ان یکون المثوی فی محل الرفع بالخبر و یجوز ان یکون فی محل النصب بالحال و لهم الخبر.

وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ، ای کم من قریة یعنی اهل قریة، هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِنْ قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ، یعنی مکة اخرجک منها اهلها، أَهْلَکْناهُمْ فَلا ناصِرَ لَهُمْ.

قال ابن عباس: لما خرج رسول اللَّه من مکة الی الغار، التفت الی مکة و قال: انت احب بلاد اللَّه الی اللَّه و احبّ بلاد اللَّه الیّ. و لو ان المشرکین لم یخرجونی لم اخرج منک، فانزل اللَّه هذه الایة: أَ فَمَنْ کانَ عَلی‌ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ، ای علی یقین من دینه و قیل علی حجة و بیان و برهان و عقل. قیل هو محمد (ص) و البینة القرآن و قیل هم المؤمنون و البینة معجزة النبی (ص)، کَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ، زین له الشیطان و سوّلت له نفسه وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ بعبادة الاوثان و هم ابو جهل و المشرکون.

مَثَلُ الْجَنَّةِ، ای صفة الجنة، الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ، فی قوله: إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ، و المتقون امّة محمد (ص)، فِیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ، یعنی غیر آجن منتن. قرأ ابن کثیر: اسن بالقصر و الباقون بالمد و هما لغتان یقال اسن الماء یاسن اسنا و اجن یاجن، اجنا و اسن یاسن اسونا و اجن یاجن اجوّنا اذا تغیّر و انتن، وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ، الی حموضة و غیرها مما یعتری الالبان فی الدنیا لانه لم یخرج من ضرع، وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ، لذیذ طعمها یقال شراب لذّ و لذّة و لذیذ و یحتمل ان یکون مصدرا و تقدیره من خمر ذات لذة للشاربین. تطرب و لا تسکر و لا تصدع و لیست بحامض و لا مرّ و لا منتن لانها لم تعصر بالایدی و الارجل، وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّی، من الشمع و الرغدة و الکدر لانه لم یخرج من بطن النّحل.

روی ابو هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): سیحان و جیحان و الفرات و النیل کل من انهار الجنة و قال کعب الاحبار: نهر دجلة نهر ماء اهل الجنة و نهر الفرات نهر لبنهم و نهر مصر نهر خمرهم و نهر سیحان نهر عسلهم و هذه الانهار الاربعة تخرج من نهر الکوثر، وَ لَهُمْ فِیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ، مما یعرف و مما لا یعرف، وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ، ستر الذنوب و ترک العتاب و التذکیر. و فیه کمال لذّاتهم، کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ، ای من کان فی هذا النعیم، کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمِیماً، شدید الحرّ اذا ادنی منهم شوی وجوههم و وقعت فروة رؤسهم فاذا اشربوا، قطع امعاءهم فخرجت من ادبارهم و الامعاء جمیع ما فی البطن من الحوایا واحدها معاء.

وَ مِنْهُمْ، ای من المنافقین، مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ، ای الی خطبتک یوم الجمعة و قد یکون فیها عیب المنافقین و هم عبد اللَّه بن ابیّ بن سلول و رفاعة بن زید و مالک بن جعشم و عمرو بن الحرث و اصحابهم کانوا یحضرون مجالس النبی و الجمعات و یستمعون کلامه و لا یعونه کما یعیه المسلم حَتَّی إِذا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ، من الصحابة قیل هو ابن عباس و ابن مسعود و ابو الدرداء قالوا ای شی‌ء قال محمد الآن و سؤالهم هذا استهزاء و اعلام انهم لم یلتفتوا الی ما قاله. قوله: آنِفاً، ای فی ساعتنا هذه و الآنف اقرب حین منک و سمی انف الرجل لانه اقرب جسده منک و ایتنف الکلام ایتنافا اذا ابتدأ به و استأنف الامر، اذا استقبل اوّله.

أُولئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی‌ قُلُوبِهِمْ فلم یؤمنوا، وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ فی الکفر و النفاق.

وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا یعنی المؤمنین، زادَهُمْ، ما قال الرسول، هُدیً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ. وفّقهم للعمل بما امر به و هو التقوی و قال سعید بن جبیر: آتاهم ثواب تقواهم.

فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً، روی ابو هریرة قال: قال النبی: ما ینتظر احدکم الا غنی مطغیا، او فقرا منسیا، او مرضا مفسدا، او هر ما مقتدا او موتا مجهزا، او الدجال و الدجال شر غایب ینتظر، او الساعة و الساعة هی ادهی و امرّ قوله: فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها ای اماراتها و علاماتها من انشقاق القمر و غیره و کان النبی (ص) من اشراط الساعة فانه‌ قال بعثت و الساعة هاتین و اشار بالسبابة و الوسطی‌ و لانه (ص) آخر الانبیاء و امّته آخر الامم و قال انس سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: ان من اشراط الساعة ان یرفع العلم و یکثر الجهل و یکثر الزنا و یکثر شرب الخمر و یقلّ الرجال و یکثر النساء حتی یکون لخمسین امراة القیم الواحد.

و قال النبی (ص) لاعرابی سأله عن الساعة قال: اذا اضیعت الامارة فانتظر الساعة قال: کیف اضاعتها قال اذا و سدّ الامر الی غیر اهله فانتظر الساعة، فَأَنَّی لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ، فمن این لهم التذکر و الاتعاظ و التوبة اذا جاءتهم الساعة. هذا کقوله: یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْری‌ و قیل الذکری دعاؤهم باسمائهم فی القیمة تبشیرا و تخویفا، عن انس قال: قال النبی (ص)، احسنوا اسماءکم فانکم تدعون یوم القیمة یا فلان قم الی نورک یا فلان قم فلا نور لک.