گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلی‌ عِلْمٍ، برگزیدیم ایشان را بر دانشی بی‌غلط، عَلَی الْعالَمِینَ (۳۲) بر جهانیان.

وَ آتَیْناهُمْ مِنَ الْآیاتِ، و دادیم ایشان را از نشانها، ما فِیهِ بَلؤُا مُبِینٌ (۳۳) چیزهایی که در آن آزمایشی آشکارا بود.

إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ (۳۴) اینان میگویند.

إِنْ هِیَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولی‌، نیست مگر یک مرگ پیشین، وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ (۳۵) و ما برانگیزانیدنی نیستیم.

فَأْتُوا بِآبائِنا، پس پدران ما باز آرید امروز، إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (۳۶) اگر می‌راست گوئید.

أَ هُمْ خَیْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ، ایشان به اند یا قوم تبع؟ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و ایشان که پیش از ایشان بودند، أَهْلَکْناهُمْ نیست کردیم ایشان را، إِنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ (۳۷) ایشان قومی بدکاران بودند.

وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، نیافریدیم آسمان و زمین را، وَ ما بَیْنَهُما و آنچه میان آنست، لاعِبِینَ (۳۸) ببازی‌گری‌

ما خَلَقْناهُما إِلَّا بِالْحَقِّ نیافریدیم آن را مگر بفرمان روان وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ (۳۹) لکن بیشتر ایشان نمیدانند.

إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ روزگار بر گزاردن، مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ (۴۰) هنگام نامزد کرده ایشانست همگان.

یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً، آن روز که هیچ خویش هیچ خویش را بکار نیاید، وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ (۴۱) و نه ایشان را فریاد رسند.

إِلَّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ، مگر کسی که اللَّه برو ببخشاید، إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (۴۲) که اللَّه توانای است دانا.

إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ (۴۳) درخت زقوم، طَعامُ الْأَثِیمِ (۴۴) خورش بدکاران است.

کَالْمُهْلِ چون مس گداخته یَغْلِی فِی الْبُطُونِ (۴۵) میجوشد در شکمها.

کَغَلْیِ الْحَمِیمِ (۴۶) چون جوشیدن آب جوشان.

خُذُوهُ گیرید او را، فَاعْتِلُوهُ إِلی‌ سَواءِ الْجَحِیمِ (۴۷) کشید او را تا میان دوزخ.

ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ آن گه بر سر او ریزید، مِنْ عَذابِ الْحَمِیمِ (۴۸) آب گرم، عذاب کردن را.

ذُقْ چش آتشم، إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ (۴۹) تو آن عزیز و کریمی بار خدا و مهتر.

إِنَّ هذا ما کُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرُونَ (۵۰) آن آتش است که در آن بگمان بودید و پیکار کردید.

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقامٍ أَمِینٍ (۵۱) پرهیزکاران در جای جاویدی‌اند.

جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ‌ در بهشت و چشمه‌های روان.

یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ می‌پوشند از جامه سندس و استبرق، مُتَقابِلِینَ (۵۳) رویها فا رویها.

کَذلِکَ چنان است، وَ زَوَّجْناهُمْ و ایشان را جفت دادیم، بِحُورٍ عِینٍ (۵۴) کنیزکان سخت پاکیزه سپیدی چشم و سیاهی چشم، فراخ چشمان‌

یَدْعُونَ فِیها، می‌فراخوانند در آن بهشت، بِکُلِّ فاکِهَةٍ از هر میوه‌ای آمِنِینَ (۵۵) بی‌ترس و بی‌بیم.

لا یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ مگر نچشند، إِلَّا الْمَوْتَةَ الْأُولی‌ لکن مگر اول که در دنیا چشیدند، وَ وَقاهُمْ عَذابَ الْجَحِیمِ (۵۶) و بازداشت اللَّه از ایشان عذاب آتش.

فَضْلًا مِنْ رَبِّکَ، نیکویی از خداوند تو، ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (۵۷) آنست پیروزی بزرگوار.

فَإِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِکَ ما آسان کردیم این سخن خویش بر زبان تو، لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (۵۸) تا دریابند و یاد دارند و پند پذیرند.

فَارْتَقِبْ إِنَّهُمْ مُرْتَقِبُونَ (۵۹) چشم میدار تا ایشان چشم میدارند.